نقش کمپانی هند شرقی انگلیس در تشدید کشمکش های استعماری (درایران آغاز عصر قاجار1750- 1859م(

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشیار گروه تاریخ دانشگاه سیستان وبلوچستان

چکیده

به دنبال آغاز عصراکتشافات جغرافیایی در قرون پانزدهم وشانزدهم رقابت شدیدی بین اروپائیان برسر به دست گرفتن کنترل ادویه شرق وثروت های افسانه ای آن آغاز شد .اقدام بازرگانان هلندی در سال 1599 میلادی در افزایش قیمت هررطل فلفل از سه به هشت شیلینگ خشم ماجراجویان دریانورد انگلیسی را برانگیخت. ازاینرو الیزابت ملکه ی انگلستان درسال 1600میلادی موافقت خود را با اختصاص تجارت شرق به کمپانی انگلیسی هند شرقی اعلامنمود.تسلط سیاسی ونظامی انگلیس بر شبه قاره هند ، زمینه ی مجاورت مرزهایآن راباایران فراهم نمود. ازاین رو تلاش استعمارگران انگلیسی از آن پس صرف حفظ این مستملکه از دست رقبای اروپاییوآسیایی گردید.
هدف  پژوهش حاضر که به روش کتابخانه ای با اتکاء برمنابع واسناد تاریخی وبارویکرد توصیفی – تحلیلی صورت پذیرفتهآن است که به تبیین تاریخی هر چه بیشتر ماهیت شیوه هایکمپانیهند شرقی که به بهانه حفظ مستملکه ی استعماری خود به دخالت و ایجاد فضاهای حائل بین مستعمره و ایران وافغانستاناقدام می نمود، بپردازد

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The role of the British East India Company in intensifying the colonial struggles in Iran: The beginning of Qajar era 1750-1859

نویسنده [English]

  • a a
چکیده [English]

    Following the begining of the geographical discoveries in the 15th and 16th centuries, severe competition began among Europeans on taking control over the East spices and its legendary riches. The action of Dutch merchants in 1599 about  increasing the price of each pound of pepper from three to eight schillings provoked the wrath of adventurous English sailors. Hence the British Queen Elizabeth declared her agreement on  that the East trade be monopolized by the British East company in 1600. The significant increase in colonial incomes compared to those of business impacted the primary policy of European sailors. The political and military dominance of Britain over the Indian subcontinent provided the opportunity of its borders adjacency to Iran’s borders. Thus, the company and English colonists tried to keep this possession from European (France, Netherlands, Portugal) Asian, Russian and Afghani competitors. The purpose of the present research, which is conducted using the library method and descriptive-analytic approach, is to concentrate on historical sources and documents and to historically explain further the nature of the practices of the East India Company agents to preserve their colonial possession by creating buffer spaces between the colony and nearby lands(Iran and Afghanistan). 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Portugal
  • France
  • East India Company
  • Iran
  • Russian
  • Britain

کشف امریکا وراه دریایی هند شرقی موجب گردید که تجارت جهانی توسعه یابد و به تبع آن انقلاب صنعتی وبه ویژه پیدایش صنایع بزرگ به طورکلی نه تنهادر جریان تولید جهش اعجاب انگیزی پدید آورد، بلکه موجد نظامات اجتماعی-اقتصادی نوینی در جامعه ی اروپا گردد .

فرآورده های جدیدی که از این کشور ها وارد می شد وبالاخص طلا ونقره ای که به جریان افتاد وضع وموقع طبقات اجتماعی در حال ارتباط متقابل را دگرگون نموده در مالکیت فئودالی وکارگران به شدت تأثیر گذاشت.

 اعزام ماجرا جویان استملاک واستعمار اراضی ومهمتر از همه توسعه ی بازارهای داخلی در مقیاس ممالکی که تازه کشف می شد به کشمکش تجاری میان ملت ها نیرو ووحدتووسعت بیشتری بخشید.به همین جهت بازرگانان بزرگ هلند درسال1592 میلادی برای تاسیس شرکتی که می توانست مستقیما باهندیان تجارت کند،گردهم آمدند.این اجتماع تصمیم گرفت هیاتی اعزام کند.لکن کار شان سامان نیافت.دون مانوئل همیشه باحزم و احتیاط بسیارمراقب بودکه راه هنداز چشم دیگران پنهان بماند.درسال1504 میلادی وی به موجب فرمانی حتی تعیین جهت آن را تاماوراء کنگوممنوع کرد.نقشه های جغرافیایی که قبلا رسم شده بود، ضبط گردید تا اطلاعات زاید ازآن حذف شود.

 ازآن پساداره نقشه برداری پرتغال همیشه خودرا درپس برج وباروی سکوت واسرار پنهان می ساخت. بنابراین کارکمپانی هلندی این بودکه رازسرزمین هند راکشف کند. کورنلیوسدوهاتمن بدین منظورازلسیبون حرکت کرد،لکن وجودژان هویگن لینشوتن بسیارمفیدواقع شد، زیرابه عنوان منشی اسقف اعظم گوآبه کارمشغول شدو با استفاده ازفرصت های بسیارنادرازموقعیت پرتغالی هادرشرق آگاه شد.

نخستین ناوگان هلندی که برای تجارت به هندوستان عزیمت کرد، در سال 1595 میلادی ازتگزل خارج شد، هاتمن با چهارفروند کشتی و 259 تن همراه خودحرکت کرد. اوپس از دوسال ونیم بازگشت . وی تا اندونزی پیش رفت اما در برگشت بیش از یکصدو هفتاد نفر از همراهان او زنده نبودند   ولی از فروش مال التجاره هشتاد هزار فلورن سود نصیب او گردید. این سفر ارتباط دریایی منظمی را ممکن ساخت وویژگی دیگر آن این بود که زمینه ظهور کمپانی هند شرقی هلند را فراهم نمود . مدتی بعد در همان سال 1599 میلادی چون هلندقیمت هر رطل فلفل را از سهبه هشت شیلینگ ترقی داد(پانیکار،53:1347).

بازرگانان انگلیسی تصمیم گرفتند که در عرصه تجارت شرق داخل شوند. از این رو الیزابت ملکه ی انگلیس در سال 1600م موافقت کرد که تجارت شرق تحت انحصار کمپانی انگلیسی هند شرقی باشد. بدین ترتیب چنان که خواهد آمد. این شرکت رقابت های تجاری خود را با شرکت های رقیب اروپائی چون پرتغال، اسپانیا، فرانسه وهلنددر منطقهآسیا آغاز کرد اما این امر تا نیمه های قرن هیجدهم براساس اصطلاح معمول در عرف سیاسی وتاریخی یعنی پایان استعمار کهن تداوم یافت. زیرا دولت های اروپائی تا این زمان عملا به موقعیت خود سرو سامان نداده بودند وصرفا به امر تجارت وسودهای سرشار آن مشغول بودند ودر فکر استثمار وتصرف اراضی نبودند اما از نیمه ی سده هفدهم تااواسط سده هیجدهم به تدریج این اندیشه تغییر کردواین عقیده مورد توجه قرار گرفت که سود سرشار استثمار، بیش از تجارت است. از این رو رقابت های شدید و سختی بین قدرت های اروپایی برسر تصرف سرزمین های آسیایی وآفریقایی درگرفت که موجب شد اندکی بعد انگلستان وکمپانی هند شرقی وغربی آن به صورت یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان استعماری در قرون نوزدهم وبیستم در آید.

هدف این پژوهش که بر اساسروش کتابخانه ایوبه طریق توصیفی – تحلیلی  صورت پذیرفته است، تبیین علل ورود این کمپانی ودولت بریتانیا درعرصه منازعات ایران وروسیه در قرون هیجدهم و نوزدهم، به بهانه ی جلوگیری ازنفوذ سایر دولت های اروپایی وآسیایی به داخل هند این مستعمره ی زرخیر کمپانی هند شرقی انگلیس است .

پیشینه ی تحقیق

البته قابل یادآوری استکهتاکنون درزمینه ی روابط سیاسی ایران وانگلیس کتب ارزشمندی چون "روس وانگلیس درایران" از فیروزکاظم زاده و"تاریخ روابط ایران وانگلیس" از محمود محمود به زیور طبع آراسته شده اندکه به طورکلی ازماهیت استعماری امپراتوری بریتانیا درسده های هیجده تابیستم میلادی پرده برمی دارداما به نقش کمپانی هند شرقی که زمینه ساز ورود بریتانیای استعمارگر به عرصه ی سیاسی ایران بوده کمتر اشاره شده است.

تأسیس کمپانی تجاری هند شرقی انگلیس

چنانکه اشاره شد اقدام تجاری هلندی ها در افزایش قیمت فلفل از سه به هشت شیلینگ خشم ناویانماجرا جوی انگلیسی را بر انگیخت (پانیکار،همان:53 و نهرو،1353، چاپ پنجم ،ج 1: 525 ). وبه دنبال آن،این دریا نوردان وبازرگانان تصمیم گرفتند در عرصه تجارت شرق داخل شوند. از این رو ملکه الیزابت اول با تقاضای آنان در سال 1600 میلادی موافقت کرد ( Thompson& Garret,1962,p 6 ).  از این رو یک سال پس از آن نخستین کشتی کمپانی به فرماندهی لنکستر دربیست و چهارم ژانویه 1601 میلادی به سوی آب های شرق به حرکت در آمد .

سفرلنکستر دو سال ونیم به طول انجامید وچون به سال 1603 میلادی پس از دیدار ایالات آشن به سوماترا بازگشت،یک میلیون وسی هزار( 000/030/1) رطل فلفل با خود به همراه آورد، اگر چه پس از آن اعزام هیات ها ادامه یافت ، لکن کارهای کمپانی در جهت رضایت بخشی سیر نمی کرد ، زیرا انگلستان در برابر ادویه کالایی برای مبادله نداشت و اقتصاد سیاسی این کشور در آن عصر با خروج پول از مملکت مخالف بود، تا این که سرانجام مأموران کمپانی در جزایر راه حل مسئله را یافتند.

 بدین ترتیب که مشاهده کردند که اندونزی نیازی مستمر به منسوجات هندی دارد وحمل و فروش آن به بنتام ومجمع الجزایر ملوک می تواند هزینه تجارت ادویه را تأمین کند، لکن برای این کار نخست لازم بود که در هند مرکز فروشی تأسیس شود.

 بنابراین به سال 1612 میلادی سورات برای انجام این مقصود انتخاب شد. بدین سان انگلستان در بادی امر بطور کاملا غیر مستقیم در هند ذینفع شد اما انگلستان از اندونزی رانده شد وناگزیر گردید که راه خود را به سوی قاره ی هند کج کند و به تجارت خود با این کشور وسعت بیشتری ببخشد و وقتی انگلیسی ها تلاش کردند که به دربار مغولان هند راه یابند، پرتغالی ها نسبت به ایشان حسادت ورزیدند و تمام مساعی خود را به کار بردند تا ذهن جهانگیر را برضد آنها برانگیزانند ولی"سرتوماس رو"، سفیر جیمز ( جیمس ) اول پادشاه انگلستان توانست در سال 1615 میلادی به دربار جهانگیر پادشاه مغول برسد و از امپراطور امتیاز تأسیس کمپانی بازرگانی هند شرقی را به دست آورد. در این ضمن ناوگان انگلیس هم کشتی های جنگی پرتقال را در دریاهای اطراف هند شکست دادند . ستاره ی بخت انگلیسی ها کم کم اوج گرفت وستاره ی پرتغالی ها بیرنگ شد و غروب  کرد. هلندی ها و انگلیسی ها تدریجا پرتغالی ها را از آب های شرقی بیرون راندند. در سال 1629 میلادی میان شاه جهان وپرتغالی ها  در (هوگلی ) که در تصرف پرتغال بود جنگی در گرفت .زیرا پرتغالی ها به طور منظم به تجارت برده و غلام می پرداختند و مردم را به اجبار به قبول دین مسیح وادار می کردند. هوگلی پس از یک مقاومت در مقابل ارتش مغولان هند سقوط کرد. کشور کوچک پرتغال براثر این جنگهای مکرر فرسوده گشت و از فکر خود برای داشتن یک امپراطوری صرف نظر کرد اما گوآ وچند نقطه ی دیگر را همچنان نگهداشت ( نهرو ،1353 ج1: 618 ) اما مسئله تازه ای برای کمپانی هند شرقی پیش آمد و آن، این بود که وقتی کمپانی، پرداخت  با مسکوکات و خروج آن از انگلستان را جایز نمی دانست چگونه می خواست چنین پرداختی را از هند مطالبه کند؟

البته در بادی امر چنین می نمود که داد و ستد در دریای احمر آینده ای امید بخش داشته باشد. لکن حتی پیش از آن که این تجارت بتواند در جهت توسعه گامی بردارد ، جنگ داخلی انگلستان موقع کمپانی را وخیم تر ومخاطره آمیزتر ساخت، بدین منوال که شارل یکم بیک شرکت رقیب کمپانی اجازه داد که با هند تجارت کند. لکن رقابت جدید برای کمپانی هند شرقی کم اهمیت جلوه کرد و این کمپانی را از تکثیر نمایندگی های تجاری خود باز نداشت.

چنان که در سال 1641 میلادی در مازولی پاتام (Masulipatam ). مستقر شدودر سپتامبر همان سال از راجه ی شاندر اژیری، وارث امپراتوری ویژایاناگار امتیاز ایجاد استحکاماتی را در مدرس گرفت. لکن این امتیاز همیشه باحزم و احتیاط تلقی شد ( پانیکار ، 1347 : 53-54 ).

 ظاهرا در این ضمن انگلیسی ها به ساخت کارخانه هایی در شهرهای ساحلی هند در نزدیکی مدرس وسورات پرداختند زیرا خود شهر مدرس در سال 1639 میلادی به وسیله ی آن ها بنیان نهاده شده بود، در سال 1662 میلادی چارلز دوم پادشاه انگلستان باکاترین براگانزا،شاهزاده خانم پرتغالی ازدواج کرد وجزیره ی بمبئی را به عنوان جهیزیه عروس به دست آورد و کمی بعد این جزیره را در مقابل مبلغ ناچیزی به کمپانی هند شرقی فروخت. این واقعه در زمان سلطنت اورنگ زیب اتفاق افتاد. در سال 1647 میلادی کمپانی فقط بیست و سه نمایندگی تجاری و نود تن کارمند داشت  اما چندی بعد هنگامی که بمبئی در حیطه ی استیلای کمپانی قرار گرفت، وضع دگر گون شد واین حادثه به سال 1665 میلادی به وقوع پیوست (پانیکار،همان،:54-55).

 در سال 1668 میلادی پس از آن که شارل دوم ( چارلز دوم) حاکمیت قضایی کمپانی رادر مناطق فعالیت نمایندگی های آن به رسمیت شناخت، مرکز شرکت از سورات به بمبئی انتقال یافت زیرا سورات کاملا در زیر نفوذ شاهزادگان هندی بود وحال آن که توپ خانه سفائن آسان می توانست از بمبئی دفاع کند.

 به علاوه فعالیت های کمپانی هند شرقی با احیاء سلطنت در انگلستان موفقیت آمیز تر یا لااقل بیش از حدانتظار ثمر بخش واقع شد. کمپانی هند شرقی که از بیرون راندن پرتغالی ها مغروربود وفکر می کرد که امپراتوری مغول هم رو به ضعف است در سال 1685 میلادی تلاش کرد که با توسل به زور مستملکاتش را در هند توسعه دهد اما این کار به جنگ منتهی شد .

کشتی های جنگی از انگلستان به هند آمدند وبه مستملکات اورنگ زیب چه از طرف شرق در بنگال وچه از طرف غرب در ( سورات ) حمله بردند ولی مغولان هند هنوز آن قدر نیرومند بودند که آن ها را به شدت شکست دهند.انگلیسی ها از این تجربه در س آموختند ودر آینده با احتیاط خیلی بیشتر عمل کردند .

 چنان که حتی در موقع مرگ اورنگ زیب وهنگامی که قدرت مغولان عملا تجزیه گشت،بازهم آن ها تا چند سال تردید داشتند که دست به عملیات وسیعی بزنند. اندکی بعددر سال 1690 میلادی یکی از آن ها به نام" جوب چارنوک" شهر کلکته را بنیان نهاد.

به دنبال آن شهرهای بزرگ دیگر مانند مدرس، بمبئی وکلکته به وسیله مردان انگلیسی برپا گردید. ازاین رو در همان آغاز کار مؤسسات تجاری انگلیسی در آن جا رشد وتوسعه یافت. البته قابل یاد آوری است که به تدریج پای فرانسه هم در هند باز شد. آن ها نیز یک کمپانی هند شرقی فرانسوی را تشکیل دادند.

وبه دنبال آن در سال 1668 میلادی یک کارخانه در سورات وکارخانه های دیگری در سایر نواحی هند تأسیس کردند. چنان که سال بعد آن ها شهر" پوندیشری" را خریدند که مهم ترین بندر تجاری ایشان در ساحل شرقی هند شد .در سال 1707 میلادی اورنگ زیب در سن کهولت وقریب نود سالگی درگذشت و صحنه برای رقابت بر سر مالکیت هند که همچون میراث گرانبهایی از او به جا مانده بود، بین جانشینان نالایق او از یک سو و ماجرا جویان طماع غرب از سوی دیگر آغاز شد .

اوضاع هند پس از در گذشت اورنگ زیب( 1658-1707میلادی)

در طی یک صد سال پس از مرگ اورنگ زیب، هند به صورت مجموعه ی عجیب وغریبی در آمد وبه یک شهر فرنگ رنگارنگ شباهت پیدا کرد که دائما شکل ونقشش تغییر می یافت.

در عین حال هیچ چیز زیبا وتماشایی هم در آن وجود نداشت(نهرو،1353جلد2 :620).پادشاهان وامرای کوچک برسرتسلط بر کشور با یکدیگر می جنگیدند اما آن ها خودشان نمایندگان ومظاهر یک نظم منحط ورو به انقراض بودند وبنیان استواری نداشتند.

در جنوب غربی مردی هندوبه نام ماهراتا ( mahrat) علیه اسلام برخاست وآئین برهمنی را بردیگر کیش ها برتری داده و زمانی اندک برسراسر سرزمین سه گوشه جنوبی هند فرمانروا گشت . درراجپوتانا ( rajputana) نیز آئین برهمنی براسلام غلبه یافت.

 در بهورتپور(bhurtpur )وجیپور(jaipur) امیراننیرومند راجپوت(rajput) چیره شدند. در اودouth  )) یک پادشاه شیعی استیلا یافته بودکه پایتختش لکنهو(lucknow) بود. بنگال نیز یک پادشاه شیعی مستقل داشت.

اندکی دورتر در پنجاب یک گروه دینی تازه به نام سیک (sikh)پدیدار شد که پیروان آن به یگانگی خدا ایمان داشتند و با ودا، کتاب مقدس هندوان وقرآن مسلمانان به جدل برخاسته بودند. در این اوضاع آشفته و نابسامان که هند در حال دگرگونی بود، ناگهان در سال1737میلادی جهانگیری از شمال در رسید.

نادرشاه( 1148- 1160 ه ق،/ 1736-1747 میلادی ) که به تازگی برتخت پادشاهی ایران جلوس کرده بود.

از تنگه ی خیبرگذشت وهمه لشکریان محمد شاه گورکانی را که در برابراو صف آرایی کرده بودند،در هم شکست و دهلی را گرفت وبا غنایم فراوان بازگشت .

 پس از آن اوضاع شمال هند چنان آشفته شد که در عرض بیست سال پس از اوشش تاخت وتاز چپاول گرانه از افغانستان به شمال هند روی داد. چنان کهسر انجام ماراتاها با نیروهای افغان برسر فرمانروایی برشمال هند درگیر شدند وپس از شکست ماراتاها امارت های کوچک ایندور (indore) ،گوالیور ( gwalior) وبارود (baroda) وبسیاری دیگر پدید آمدند. اوضاع هند در سده ی هفدهم بسیار مشابه اروپای سده ی هفتم وهشتم میلادی بود که به تدریج درآن جنبش هایی پدید می آمد( ولز، 1353: 1051).

 این اوضاع سرزمینی بود که اسپانیایی ها ،پرتغالی ها، فرانسوی ها و انگلیسی ها درسده ی هیجدهم برآن استیلا یافتند .

یورش اروپائیان به هند(1500 - 1858م)

از هنگامی که دریانورد پرتغالی،  واسکوداگاما (vascodagama) در سال 1498 میلادی درکالیکوت(calicut) فرود آمد، ارتباطی را که سالیان پیش بین شرق واروپا ایجاد شده بود .دوباره احیا کرد . نخستین ارتباط براساس منایع تاریخی در حدود سال های 327-325 ق.م باوروداسکندر کبیر به پنجاب ( punjab)ایجاد شده بود.

 در قرن دوم بیش از میلاد ماجراجویان یونانی از باکتریا( bactria)تا پنجاب ونواحی مرزی افغان دولتی تأسیس کردند.این وضع تا اواخر قرن اول به همین سان بود ودر قالب روابط تجاری در ادوار مختلف تاریخی همچنان ادامه یافت تا این که امپراتوری روم سقوط کرد.

در قرن چهارم بعد از میلاد تجارت با شرق در دست اعراب وایرانیان متمرکز شده بوداما ارتباط شرق میانه ودنیای یونان تا پایان قرون وسطی همچنان ادامه پیدا کرد. درعصر حاکمیت مغولان گزارش سیاحانی چون مارکو پولو( Marco polo)ایتالیائینیکولو،(Niccolo-deicon)وافانسی(afansyniktin)ازکشورهای شرقی قابل ملاحظه بود.

 برای اروپائیان1498 میلادی هند سرزمین ادویه وشگفتی ها بودکه تاحدودی ازتخیلات نویسندگان یونانی مایه گرفته بود.در طی قرن پانزدهم میلادی راه های خشکی برای تجارت با هند از طریق دریای سرخ ،سواحل آسیا، عراق سوریه وترکیه می گذشت که به دست عثمانی ها مسدود شده بود

The New Encyclopdeia Beritanica,vol29:p.77). . (T.G.P.S

در طی240 سال بین در گذشت آخرین امپراطوربزرگ مغول اورنگ زیب( 1658-1710 م)تا ظهور حکومت های مستقل در هند وپاکستان قدرت های اروپایی در شبه قاره هند نفوذ کردند. این سال ها را می توان به سه دوره تقسیم نمودAmericana,2002.Vol.14,p:947).(Furber.Encyclpedia .

دوره نخست1707–1815م،دوره نفوذ تجاری( بازرگانی ،سوداگری) اروپائیان وکشمکش های نظامی بین بریتانیا وفرانسه بود .

دوره دوم 1815- 1885 م،در این دوره بریتانیا امپراطوری هندی اش را تأسیس نمود .

دوره سوم 1885- 1947 م، در این دوره جنبش ملی گرایی توسعه یافت که سرانجام بریتانیای مقتدر تسلیم آنان گردید( ibid:947).

 

دوره گسترش نفوذ واهداف تجاری اروپائیان

منظور از ایجاد روابط مستقیم اروپائیان با هندوستان نخست دور زدن حائل مهیب یعنی ممالک اسلامی وبرافکندن نفوذ سیاسی واقتصادی مسلمانان بود .زیرا پس از آن که اروپا راه رادر نبرد لپانته براسلام کشورگشا سد کرد، و از وحشت مسلمانان تا اندازه ای رهایی یافت، سودای تحصیل انحصار تجاری ادویه ودسترسی به طلا جانشین عوامل مذهبی وسیاسی گردید. طولی نکشید که گذشته از ادویه که به بهای جواهر در بازارهای اروپا به فروش می رسید، کالاهای دیگر از قبیل پارچه های فاخر،مصنوعات ظریف شرقی در بازارهای اروپا عرضه گردید.

 پس از بروز انقلاب صنعتی عظیم در انگلستان وسرایت آن به سایر ممالک اروپای غربی منظور اصلی آنان از مناسبات با شرق تجسس بازار برای مصرف مصنوعات صنعتی وبه کار انداختن سرمایه های خود بود. گو این که اروپائیان دربادی امر تجارت با شرق راهدف اصلی خود می دانستند اما از قرن نوزدهم که امپراتوری های مستعمراتی عظیم تشکیل شد، به اغراض سیاسی نیز آلوده شدند.

بنابراین سیاست جای تجارت را گرفت ومنافع اقتصادی تحت الشعاع مصالح سیاسی واقع شد (میرفندرسکی 1341 :1و2مقدمه).درست در همان زمانی که واسکوداگامابه هند رسید، امپراتوری تازه مالاکا تجارت ادویه وسایر کالا ها را تحت کنترل خود درآورد. به این جهت پرتغالی ها به جنگ با آن ها و بازرگانان عرب پرداختند.

آلبوکرک نائب السلطنه پرتغالی در سال 1511م شهر مالاکارا متصرف شد و به بازرگانی مسلمانان پایان داد. بدین ترتیب کار بازرگانی با اروپا به دست پرتغالی ها افتاد و شهر( لیسبون) پایتخت پرتغال دراروپا یکی از مراکز بزرگ بازرگانی و توزیع ادویه وسایر کالاهای شرقی در اروپا گردید. 

البته در این حین جستجو برای یافتن (جزایر ادویه ) و رسیدن به آنها ادامه یافت وما‍ژلان که بعدها از اقیانوس آرام عبور کرد ودور دنیا راگشت، یکی از اعضای هیاتی بود که به جزایر ملوکا راه یافتند. مدت بیش ازشصت سال پرتغالی ها دربازرگانی ادویه در اروپا بی رقیب بودند اما در سال 1565م اسپانیا جزایر فیلیپین رااشغال کرد و بدین قرار یک قدرت ودولت دیگر اروپایی درآب های شرقی ظاهرگشت اما ورود آنان در بازرگانی پرتغالی ها تأثیر مهمی نداشت زیرا اسپانیائی ها بازرگانان خوبی نبودند.

آن ها عده ای سربازومبلغ مذهبی به شرق اعزام داشتند ودر این ضمن پرتغالی ها انحصار بازرگانی ادویه رادردست خود گرفتند.به طوری که حتی ایران ومصرهم ناچاربودند که ادویه خود را از آن ها خریداری کنند.آن ها به هیچکس دیگر اجازه نمی دادند که ادویه را مستقیما از جزایرملوکا تهیه کنند (نهرو، همان : 522 ). ناگفته نماند که در این دورهتمرکز عمده بر خرید کالاهایهندی عمدتا کتان،پارچه های ابریشمی دست بافت ، ابریشم خام ،فلفل ،شوره (نیترات پتاسیم) و داروهای گیاهی بود  .(ibid,p:947)

وارن هستینگز در سال1772م در بنگال اداره ای تأسیس کرد که در مدت چند سال امکاناتی فراهم آورد تا دولت مقتدر متشکلی را به جای ژنرال لرد کلیو(clive)بنشاند.هستینگز چون دریافته بود که کمپانی توانایی آن را ندارد که با دولت مراتا( ماراتا،یا مهراته ) رقابت کند، کوشید تا دو تن از مقتدرترین صاحبان تیول خویش یعنی راجه ناگپور را در هند مرکزی و راجه سیندیا را که منافع و علایق مراتا را در شمال زیر نظارت خود داشت از حکومت مرکزی پونا دور نگهدارد.

پس ازبیست سال مدیریت مداوم هستینگز و لردکرن والیس و بعد از زوال  کامل بحریه  فرانسه در اقیانوس هند که براثر عقب نشینی دریاسالار سوف رن به وقوع پیوست، یعنی در پایان قرن هیجدهم تفوقی احراز کردند اگر چه قطعیت کامل نداشت لکن برای تحمیل نفوذ ایشان برممالک کوچک هند کافی بود.

 انگلیسی ها فورا کارناتیک رازیر نظارت خود در آوردند ونواب اود را مجبور کردند که به ایشان باج دهد. فقط سه دولت در برابر کمپانی باقی ماندند که عبارت بودند از: از امپراطوری ماراتا (مراتا)که مرکز وغرب هند را در تصرف داشت، نظام حیدر آباد که بر فلات دکن استیلا داشت و بالاخره تیپو سلطان که درجنوب میسورحکومت می کرد. هنگامی که لرد مورنینگتون (Lordmornington) بعد ها مارکی ولزلی(Marquiswellesly) فرمانروای کل شد(1798میلادی )، اوضاع بدین منوال بود اما مدتی بعد در جنگی سریع و کوتاه ولزلی به یاری هواداران خاندان سلطنتی هندو که تیپو سلطان را از سلطنت خلع کرده بود، قدرت سلطان را معدوم ساخت و قوای کمپانی را به فاصله قابل ملاحظه ای از سرزمین مراتا(ماراتا) عقب نشاند. کودتایی در حیدرآباد  وقوع یافت و ارتش نظام را که تحت نظارت فرانسوی ها بود متفرق و منهدم ساخت .

نظام براثر بروزاین واقعه به مقام یک رعیت تنزل کرد. دراین هنگام ولزلی برای مقابله مستقیم باامپراتوران مراتا(ماراتا) خود راکاملا نیرومند حس می کرد و با کسی که خائنانهمدعی سلطنت مراتا (ماراتا ) بود، پیمان اتحاد بست که برادر بسیار معروف وی آرتور ولزلی که بعدا دوک آف ولینگتن نامیده شد،آن را"پیمان باصفر"نام نهاده است و در زیر نقاب حمایت از مقام قانونی پیشوا کوشید تا امپراتوری مارتا را در سلک  هم پیمانان خود جای دهد. نبوغ  نظامی دوک در آینده موجب انهدام ارتش ماراتا شد.

 این ارتش در سال 1803م  در جنگ آسای ( Assaye) در دکن مغلوب  و منهزم گشت . قوای شمالی سیندیانا را نیز لرد لیک (Lordlake) در لسواری ( Laswari) قلع وقمع کرد. کمپانی دوازده سال بعد مجددا دست به کار شد. آن گاه مارکی دوهستینگز سلسله مراتا(ماراتا) در پونا را مغلوب کرد و سرزمین پیشوا را به قلمرو حکومت  بمبئی ملحق ساخت (پانیکار،همان:103-102).

 

رقابت های تجاری انگلیس وفرانسه در هند

رشد و گسترش تجارت دریایی،اکتشافات جغرافیایی و تأسیس مستعمرات در قرون شانزده و هفده باعث توسعه بازرگانی و توسعه مبادلات ارزی و پیدایش طبقه نیرومند تجار و سرمایه داران در اروپاشد. پیشرفت علم ، تشکیلات سیاسی مساعد و بالاخره آمادگی انگلستان در پیشقدم شدن برای شروع انقلاب  صنعتی (لیتل فیلد،1351 :3).

 از هر لحاظ  بستر مناسبی را برای رقابت های شدید عرصه های تجاری و صنعتی در قاره اروپا بین ملل اروپایی فراهم آورد. از این رو هنگامی که  در طول  قرن  هیجدهم فرانسه و انگلیس غالبا در اروپا در حال جنگ با یکدیگر بودند، نمایندگان آنها در هند نیز به مبارزه با هم مشغول بودند.

 مبارزاتی که در هند صورت می گرفت حتی در مواقعی که دولت ها در اروپا رسما با هم درحال صلح بودند، نیز دنبال می شد. هر دو طرف دارای شهامت و گستاخی  بودند زیرا با حرص و آز فراوان  در صدد جمع آوری  ثروت  و کسب  قدرت  بودند و طبعا میان آن ها رقابت  عظیمی  درمی گرفت(نهرو،همان:629).

 مشهورترین مرد طرف فرانسوی  در این زمان دوپلکس(Duplex) و طرف انگلیسی رابرت کلایو(Robert-clive) بود.  دوپلکس مردی زیرک و مرموز بود. او به تقویت پرفایده شرکت ودخالت دررقابت ها ومخالفت هایی که میان دولت های داخلی هند پیش می آمد، وارد می شد وسربازان پرورش یافته اش رابه آن ها کرایه می داد وازاین راه غنایم هنگفتی به چنگ می آورد.

درنتیجه برنفوذ فرانسویان روزبه روز افزوده می شد. اندکی بعد انگلیسی ها نیز همین روش راآغاز کردند و پس از مدتی از فرانسوی ها جلو افتادند. هر دو طرف هم چون لاشخوران گرسنه وحریص در انتظار آشفتگی ها بودندو آشفتگی هم  در آن زمان کم نبود. تقریبا هروقت که در جنوب اختلافی بر سر یک جانشینی میان دو طرف بروزمی کرد، انگلیسی ها یک طرف و فرانسوی ها طرف مقابل را حمایت می کردند.

 ماجراجویان انگلیسی در هند از کمک و حمایت کشورشان بهره مند می شدند. درحالی که دوپلکس و همکارانش چنین مساعدتی از فرانسه دریافت نمی داشتند. این وضع تعجب آور نبود زیرا در پشت سر انگلیسی هائی که در هند بودند بازرگانان انگلیس و سایر کسانی که سهام کمپانی هند شرقی را در دست داشتند، قرار گرفته بودند و آن ها می توانستند در پارلمان وحکومت انگلستان تأثیر داشته باشند.

درصورتی که پشت سر فرانسویان لوئی پانزدهم پادشاه فرانسه (نوه گراند مو نارک لوئی چهادهم ) قرارداشت که فقط موجب شکست و ناکامی آنان می شد(نهرو،همان:630). البته تسلط انگلیسی ها بر دریا ها نیز در این پیروزی کمک م‍‌ؤثر و بزرگی می نمود و هم فرانسوی ها وهم انگلیسی ها سربازان هندی را تربیت می کردند وپرورش می دادند.

این سربازان"سیپایی"نامیده می شدند که از کلمه سپاهی فارسی گرفته شده بود و از آن جا که اسلحه و انضباط ایشان از ارتش های محلی خیلی بهتر بود، خدمات آن ها غالبا مورد درخواست بیشتر واقع می شد (furber,p.948 ونهرو،1353: 350 وولز،1353 ج 2: 1052-1053). سرانجام انگلیسی ها پس ازپانزده سال مبارزه وکشمکش بافرانسوی ها(ازسال 1746تا1761 میلادی ) برفرانسوی ها پیروز شدند و به دنبال آن شهرهای"چندارناگور"و"پوندیشری" رابه کلی ویران ساختند.گفته شده که ویرانی این شهرها تا بدان اندازه بود که حتی یک خانه سالم هم درهیچ یک از آن ها باقی نماند .

ازاین پس فرانسوی ها از صحنه بیرون رفتند وهر چند که پوندی شریو بعد ها چندار ناگور راپس گرفتند اما دیگر به هیچ وجه موقعیت گذشته این شهرها احیاء نشد(دولاندلن،1368،ج2 :187-31).

البته بیرون راندن فرانسوی ها ازصحنه رقابت به معنای تسلط قطعی کمپانی برهندنبود زیرا ماراتاها( مهراته ها ) درمغرب ومرکز تا اندازه ای هم در شمال هند مانع بزرگی شمرده می شدند.حکومت نظام حیدرآباد هنوز هم فعال بود اما مانع بزرگی نبود.

 در ناحیه جنوب نیروی جدیدی به نام حیدرعلی قد بر افراشت.حیدرعلی درقسمتیازامپراتوری قدیمی "ویجایانگر" ودر ناحیه ای که تقریبا استان کنونی"میسور"راتشکیل می دهد،حکومتیمستقل ترتیب داده بود.

درشمال هندبنگال تحت حکومت سراج الدولهبود که حکومتی سخت ضعیف ونالایق داشت. امپراتوری دهلی نیزچنان که اشاره شد فقط به صورت اسمی وجودداشت. بااین همه خیلی عجیب بود که انگلیسی ها تاسال 1756م یعنی هفده سال پس از آن که حمله نادرشاه صورت گرفت وبه این شبح حکومت مرکزی هندپایان بخشید، هدایای ساده ای به نشانه ی اطاعت وفرمانبرداری از امپراتوردهلی برای او می فرستادند.

 رابرت کلایوکه انگلیسی ها اورابنیان گذار بزرگ امپراتوری می شمارند، مردی مصمم وبا اراده بود. اوباطرز رفتار وعملیاتش نشان دادکه چگونه یک امپراتوری به وجود می آید وساخته می شود. اومردی پرجرأت وماجراجو وفوق العاده حریص بود وبرای دسته بندی وخیانت و نظایر آن تردیدی به خود راه نمی داد.

 سراج الدوله، نواب بنگال که از بسیاری از کارهای انگلیسی ها ناراضی بود از پایتخت خود، مرشدآباد به قصد تصرف کلکته، به آن جا حمله برد اما اندکی بعد کلایو از موفقیت نواب درکلکته انتقام گرفت. منتها این سازنده امپراتوری، با روش های مخصوص به خود وارد عمل شد یعنی به وسیله رشوه امیرجعفر،وزیر نواب را به خیانت  وادار کرد. پس از آن که کلایو با این نیرنگ زمینه مساعدی برای کار خود فراهم ساخت، درسال 1757 م  درپلاسی(Plassey) نیروهای نواب را درهم شکست. این جنگ یک نبرد کوچک مانند نبردهای دیگربود اما در عمل کلایو به واسطه ی تحریکات و نیرنگ هایی که از پیش از شروع جنگ آغاز کرده بود، پیروز شد.

این جنگ کوچک ظاهرا نتایج عظیمی به دنبال داشت زیرا  سرنوشت بنگال را یکسره کرد. از همین روست که گفته شده تسلط بریتانیا بر هند از زمان جنگ پلاسی در23 ژوئن 1757 میلادی آغاز شد(furber.ibid:949) .البته نام آن جنگ را نمی توان پلاسی نهاد بلکه در حقیقت داد و ستدی بود که کمپرادورهای بنگال، تحت رهبری ژاگات ست، به وسیله آن مقام نوابی هند را به کمپانی انگلیسی هند شرقی فروختند و ژنرال های  نواب که قبلا بوسیله شاهزادگان تاجر هند و متفق انگلیسی ایشان خریده شده بودند از جنگیدن امتناع کردند و میر جعفر ژنرال خائن، بنگالرا به عنوان پاداش خیانت خویش گرفت. لکن ازاین واقعه نباید چنین استنتاج کرد که ایالت بنگال دراختیار کمپانی انگلیس قرار گرفتویا این کمپانی پس از معامله، اقتدارنظامی قابل ملاحظه ای تحصیل کرد .

نتیجه پلاسی فقط این بود که کمپانی عنوان زمیندار(Zamindar)رابه دست آورد یعنی بر ایالت معروف به"بیست وچهار پارگانه" استیلا یافت.دولت نواب که از آن پس به کمپانی انگلیسی کلکته وابستگی پیدا کرده بود به سرعت به خواری وزبونی دچار شد. نواب ها متوالیا و به سرعت جانشین  یکدیگر می شدند. دربارمغولی دهلی چنین استنتاج می کردکه زمان مداخله فرارسیده است ولی تمایلات وآرزوهای وی تحقق نپذیرفت (پانیکار،همان:99-98).

 

 

 

کمپانی تجاری، وارث امپراتوری مغول هند

ازسال 1818م یعنی از آن هنگام که امپراتوری ماراتا(مراتا) منهدم شد، انگلیسی ها مستملکه هندی خود را به عنوان نخستین سنگ بنای امپراتوری بزرگ خویش تلقی کردند زیرا از سال 1800م لحظه به لحظه بر وسعت  قلمرو این کمپانی (امپراتوری تجاری)  افزوده می شد. ازهمین رو کمپانی به قدرت فائقه ای تبدیل شد که به هیچ وجه انتظارآن نمی رفت. زیرا در  این هنگام مستقیما  از بستر گنگ تا دهلی و سرزمین های ماراتا (مراتای ) دکن و سواحل دریای عرب و یک رشته مناطق ساحلی از اقصی نقاط جنوبی تا بنگال را درزیر سلطه و نفوذ خود داشت.

عده ای از شاهزادگان دست نشانده در داخل هند حکومت می کردند. از آن جمله درستلج حکومت سلطنتی سیک قدرتی عظیم داشت و در آن زمان ازشمال یعنی از ژیل ژیت تا تنگه خیبر و سند در جنوب در تحت سلطه آنان بود اما مدتی نگذشت که ولزلی همان روشی را که علیه ما را تا به کاربرده بود برضد سیک ها نیز معمول داشت.درسال1799ارتش سیندیا را منحل کردند.

سپس در سال 1844م ارتش نظام را از میان بردند.در همان سال انگلیسی ها ایالت زیبای کشمیر را به راجه گلاب سنگ،که تواناترین شخصیت و بهترین ژنرال سیخ ها بود، تقدیم کردند. لیکن دیری نگذشت که به بهانه های  واهی در طی دو جنگ خونیناو را از پای درآوردند و این آخرین پادشاهی هند به قلمرو کمپانی افزوده شد.

بنابراین درزمینه وسعت قلمرو کمپانی می توان گفت از سند تا برهماپوترا، از هیمالایا تا دماغه کومورن بر اثر صد سال جنگ در زمره نفوذ و استیلای بلا معارضکمپانی هندشرقی انگلیس درآمد. البته بعضی از پادشاهی ها را که از ادامه حیات آن ها مانع نشده بودند مانند کشمیر، گوالیور،حیدرآباد، بارودا، تراوانکور و دولت های راجپوت  صرف نظر از این که شاهزاده نشین های کوچکی بودند، به تیول های مجزا از یکدیگر نیز مبدل شده بودند(همان:104)که به تنهایی یا در جمع نیز در برابر اقتدار کمپانی سخت  ناتوان بودند.

کمپانی در این هنگام خود را مالک بلامنازع هند تصور می کرد زیرا لرد هستینگز جزیره سنگاپور را به حساب کمپانی هند شرقی از سلطان ژوهور خرید.

بنابراین به جرأت می توان گفت که کمپانی در واقع دراین هنگام به صورت وارث بلافصل امپراتور اورنگ زیب درآمده بود.البته ناگفته نماند که هند اگرچه تحت تصرف کمپانی وبریتانیا درآمد اما آخرین تلاش خود رابه کار برد تا از زیر یوغ خارجی به درآید. عصیان 1857-1858م که درتاریخ بریتانیا بدان عنوان شورش داده شده است، مبین تلاش سرسختانه وبلا اثر طبقات حاکمه یعنی پادشاهان مراتا(ماراتا) برای طرد بریتانیابود. لیکن این جنبش پس از هیجده ماه جنگ بیرحمانه سرکوب شداگرچه به تداوم استقلال وقدرت کمپانی نینجامید زیرا دولت انگلیس دیگر کمپانی را بدین علت که نمی توانست وافی به مقصود باشد درسال 1858 ملی اعلام کرد .( پانیکار،1347 : 100-104، ولز، همان: 1263-1266 وکراس، 1360 : 41  - 44).

شورش 1858 میلادی ونتایج آن

ظاهرا محققین غربی برخلاف دیدگاه پانیکار محقق هندی که علت شورش را ناشی از تلاش های ضد استعماری تلقی می کند،دررابطه باعلت شورش اشاره دارند که اشتباه کارگزاران شرکت باعث شعله ورشدن این عصیان گردیده است زیرا برهمنان گاو را مقدس می شمارند ومسلمانان خوک رانجس می دانند.

ازاین رو شرکت بدون توجه به این موضوعات تفنگ ها ی جدیدی را که فشنگ های آغشته به روغن آن بافشار دندان جدامی شد، بین سربازان هندی شرکت تقسیم کردواندکی بعد سربازان دریافتند که این فشنگ هاباچربی گاو وخوک آغشته شده است.

 این موضوع آن ها را به شورش واداشت نخست سربازان درمیروت ( meerot) سربه شورش برداشتند. سپس مردم دهلی برای بازگرداندن حکومت گورکانیان هند شورش نمودندلیکن این شورش پس از هیجده ماه جنگ بی رحمانه سرکوب شد ودرسال 1858 انگلستان اداره ی قلمرو کمپانی را برعهده گرفت.

 پس ازسرکوب شورش دراین امپراتوری تجاری،قانونیدرپارلمان انگلیس به نام"قانون برای حکومت بهتر"Actor  FOR The Beter Government of india  تصویب شد وجای فرمانروای کل را نایب السلطنه که نماینده سلطنت تلقی می شد، گرفت وجای شرکت را وزارت خارجه ی انگلیس که مسئول مستقیم پارلمان انگلیس بود،اشغال کرد (ولز،همان :1266وکراس ، همان : 44). 

 

 

نگاهی به مناسبات ایران وروسیه ازایوان مخوف تاپادشاهی فتحعلی شاه

علی الظاهر تا مدت های نسبتا طولانی درزمان شاه طهماسب اول (1524-1576 م)، معاصر ایوان مخوف به نظر نمی رسد میان این دو فرمانروا رابطه ای برقرارشده باشد .اما ازسوی دیگر طی این مدت تحولاتی رخ داد که مقدر بود برمسیر حوادث ووقایع بعد مؤثر واقع شود.

اولین تحول عبارت بود از انضمام هشترخان به سال 1556 م به روسیه که شاید این پیشامد درایران عصرصفوی نادیده تلقی شده باشد اماتصاحب این شهر مهم بندری نه فقط موجب بسط نفوذ روسیه درحوزه ی سفلای ولگا گردید، بلکه برای تجارت خزربندری در اختیار آن دولت گذاشت.

علاوه براین تصرف هشترخان ظاهرا راه تجاوز روسیه به ایران رادر یک قرن و نیم بعد هموار نمود. ثانیا :واقعه ی دیگری که بعد ها نتایجی مهمتر برای  روسیه  به بار آورد، فرار قزاق های ساکن ریازان  (Ryazan ) و سایر نواحی مرکزی  روسیه  به طرف جنوب به علت برانگیختن خشم تزار بود.

این قزاق ها که به تدریج  به طرف جنوب تا دره ی ترک ( Terek) نفوذ کرده بودند، به پشته نشینان معروف شدند. چه آنان در همان موقع کهنمایندگانی برای طلب بخشایش نزد ایوان مخوف فرستاده بودند خود بر روی پشته کوهی واقع درجنوب دره ی  ترک مستقر گردیده بودند (لکهارت،1368:63).ثالثا، مهاجرت تجارروس به شماخی کرسی شیروان ایران دردوره فرمانروایی ایوان مخوف می تواند واقعه ای درخور توجه باشد اما بعید به نظر می رسد که هریک از وقایع مذکور براساس برنامه ی پیش بینی شده ای صورت گرفته باشد که ازهشتر خان به عنوان پایگاهی برای عملیات نظامی علیه ایران استفاده کند،آن چه به طور یقین می توان بدان اشاره کرد این است که در عهد کاترین اقدامات مستمر وجدی تری برای پیشروی درگرجستان وقفقاز آغاز شده بود.

 اوبرای ایجاد آشوب های محلی شخصی به نام تورج را  به همراه 13 نفر به عنوان  تاجر پوست به ایران فرستادوسفارش نمود که اطلاعاتی پیرامون میزان وابستگی حاکمان داغستان ،گرجستان وخوانین کوه نشین این مناطق به دست آورند.

 نقشه کاترین ظاهرا این بود که بین اهالی داغستان وگرجستان اختلاف ایجاد کرده وکوه نشینان را علیه والی گرجستان بشوراند، تابدین وسیله هردوطرف برای امنیت شان دست به دامن روسیه شده وبرای پذیرش حاکمیت آن امپراتوری آماده گردند (مروزی، 1369: 70).

 تورج در سال 1193 وارد داغستان شد وطی دوسال اختلافات دامنه داری بین اهالی این ناحیه با گرجستان به وجود آورد ودر سال 1169 ه. ق به دستور محرمانه دولت روس باهراکلیوس (ارایکلی )، حاکم گرجستان دیدار نمود و او را برای دیدار با تزار تشویق کرد.

پس از این ملاقات ارایکلی حکومتش راتحت الحمایه روسیه قراردادوتزارنیز حکومت او وجانشینانش راتضمین نموده مبلغ 60 هزار منات مقرری برایش در نظر گرفت ودستورداد علیه حکومت ایران شورش کند( شیرازی،1380: 91 ).

سرانجام والی گرجستان دردامی که برایش پهن کرده بودند، گرفتار آمد وبرای رفع شورش کوهنشینان داغستان ازروسیه کمک خواست. کاترین نیز بی درنگ ژنرال اویچ گداویچ گودوویچ را به فرماندهی 30هزارسرباز به قفقاز اعزام کرد.

 به نیروهای روسی دستورداده شده بود برای نقل وانتقال وسایل جنگی به مرمت وتعریض راه ها بپردازند (مروزی ،1369: 72 ).

 در دوران پادشاهی پنج ساله پل (1796-1801م) با وجود آن که امپراطور ایده های جالب فراوانی در سیاست خارجی و همچنین داخلی داشت اما در نتیجه بوالهوسی های مستبدانه همه نقش بر آب شد چنان که کلنل والتر می نویسد : پل از این که اتریش از روس ها حمایت نکرد به خشم آمد و در سال 1800م از جرگه متحدین خارج شده و با بناپارت که او را مدافع اصول ضد انقلابی می دانست وارد مذاکره گردید.  این دو نفر نقشه عجیب حمله به هند انگلیس را طرح کردند. به موجب آن        می بایست یک ارتش فرانسوی از راه دانوب و دریای سیاه به دنdon))رفته به قزاق های آن ناحیه ملحق شوند و به همراهی آنان از راه ترکستان به رود سند وگنگ برسند اما قبل از آن که خود آنان از مرز روسیه خارج شوند، نصف اسب های خود را در دشت از دست دادند و خود آنان نیز پس از قتل پل فراخوانده شدند(والتر 386:1363 و (vernadsky.pp.202-3.

الکساندر اول (1801 1825)

جنگ های کریمه کاروکوشش روسیه در آسیای مرکزی رابرای مدتی متوقف نمود اماپس از  اندک مدتی که نیرویی تازه یافت، حرکت به جلو را آغاز کرد. روس هادر این مرحله کوشیدند به یک سری اقدامات اساسی درقفقاز،خاورمیانه وخاور دور دست یازند. زیرا زمینه های آن در تمام جهات فوق درعهد نیکلای اول فراهم شده بود. از این رو در دهه های پایانی سدهی هیجدهم فعالیت خودرا در قفقاز مجددااز سرگرفتند و به دنبال آندر 1801م گرجستان را ضمیمه خاک خود کردند(کاظم زاده1371:3).

ابداع کننده والهام بخش این حرکت شخصیت بسیارجالب توجه روسیه در سده ی نوزدهم بود.هرچند که هنوز مقام ومنزلتش چنان که باید شناخته نشده است. ژنرال دیمتری آلکسیویچ میلیوتین، سربازومعلم وسیاست مدار و مصلح و در تمام دوران پادشاهی الکساندردوم همکار نزدیک اوبود.

این میلیوتن بود که دراصلاح قشون نیکلای اول که افرادش همه بنده(سرف )بودند، سهم عمده ای داشت وقدرت نظامی روسیه راتجدیدکرد. قهرمان هر پیشروی وهر پیروزی در آسیای میانه همو بود وکارهایی که او انجام می داد، غالبا بر خلاف میل صدر اعظم محتاط روس شاهزادها. م .گورچاکف بود که طرز تفکر اروپایی داشت.چنان که یادآوری گردید نتیجه جنگ کریمه توجه به خاور نزدیک بود. پس از آن روسها تلاش کردند تا یک سیاست عملی را در قفقاز ،خاورمیانه وخاور دور اعمال کنند. زیرا تمام راههای آن چنان که اشاره گردید درعهد نیکلا فراهم شده بود. ژنرال آلکسیس ارمولف درسال 1816 میلادی به سمت نایب السلطنه قفقاز منصوب شد (Vernadsky,p232).

همزمان باشکل گیری این حوادث آقامحمد خان قاجار درایران به قدرت رسید. اوتصمیم گرفت به توسعه طلبی روسها ونافرمانی حکمرانان گرجستان وقفقاز پایان دهد. به همین سبب در سال 1209ه. ق  باسپاهی 60هزار نفری عازم قفقاز شد. خان قاجاربا عبور از رودخانه ارس ودرهم شکستن مقاومت حکمرانان محلی، تفلیس را محاصره کرد ارایکلی به شدت دربرابر قوای ایران مقاومت کرد لیکن وی سرانجام مرکز فرمانروایی گرجستان را تسخیر کرد.

 آقامحمد خان پس از تصرف تفلیس دستور قتل عام داد و سربازان شهر را ویرا نکردند؛ لیکن به هراکلیوس دست نیافتند واوهمراه خانواده اش به گرجستان غربی فرار کرد. براثر سرعت عمل آقا محمد خان ، تزارروسیه نتوانست به هراکلیوس ( ارایکلی ) کمک کند، لیکن پس ازبازگشت قوای ایران ،سپاهی 80هزار نفری به فرماندهی گدوویچ ونیرویی 35هزارنفری به فرماندهی زوبوف درسال 1767م به دربند اعزام کرد.

نیروهای زوبوف مناطق دربند ،باکو،تالش ،شماخی وگنجه راتصرف کردند وپس از عبور از ارس دردشت مغان اردو زدند ومنتظرورودگدوویچ شدند( سایکس ،1368،ج 2: 426).روسهاسپس به طرف بادکوبه پیشروی کردند و مناطق لنکران وسواحل گیلان را به تصرف درآوردند. حکام محلی نیزکه از کمک فوری آقامحمد خان ناامید شده بود ند، به اطاعت از روسیهگردن نهادند(سپهر، 77:1382).

آقامحمدخان پساز دریافت این اخبارازخراسان عازم قفقازگردید. دراین بین کاترین درگذشت وپل اول به قوای روسی دستورداد از قفقاز عقب نشینی کنند.آقا محمد خان پس از ورودبه قفقاز به سرکوب خوانین یاغی از جمله ابراهیم خان جوانشیر پرداخت وپس از ورود به شوش در21ذیحجه 1211 ه ق /1767 م دراین قلعه به قتل رسید. با قتل آقا محمد خان ومرگ کاترین برای مدتی آرامش بین دوکشور برقرار گردید(نفیسی ،1369.70 ).

باجلوس فتحعلی شاه به جانشینی آقامحمد خان مجددا دوره اول جنگ های ایران باروسیه درماه رمضان 1218 ه ق /1804م آغاز شد. فتحعلی شاه نخست با غروری که از زمان غلبه ی آقامحمدخان برگرجستان درذهن خودداشت به میدان آمد ولی در اندک زمانی حس کرد که ازعهده برنخواهد آمد.این بودکه به ناپلئون متوسل گردید ( نفیسی ،همان: 118 ). اما به دلیل عدم آشنایی شاه و درباریان از اوضاع سیاسی جهان و شیوه های متعارف دیپلماتیک سرانجام پس از نزدیک به یازده سال مجبور به قبول دو عهدنامه ننگین گلستان و ترکمن چای گردید.

   تاریخچه روابط تجاری کمپانی هند شرقی با ایران

دوره ی اقامت تجار انگلیسی در ایران به قرن هفدهم میلادی باز می گردد. در این دوران کمپانی موسوم به « هند شرقی » که دامنه ی فعالیت خود را از بندرسورات در کرانه های اقیانوس تا خلیج فارس گسترش داده بود،در ماه دسامبر سال 1616 میلادی کشتی تجاری موسوم به جمیز را روانه بندر جاسک در سواحل مکران نمود. دوسال بعد کمپانی انگلیسی هند شرقی در بندر گرم و سوزان جاسک یک پایگاه تجاری بر پا نمود که از محل همین پایگاه کالاهایی که از انگلیس و هندوستان می آوردند روانه ی شیراز و سایر شهر های ایران می گردید.

در جنگ 1622 م شاه عباس برای بیرون راندن پرتغالی ها از دژ مستحکم آن ها در جزیره ایرانی هرمز که در فاصله کوتاهی از ساحل واقع شده بود،اقدام کرد.

کمپانیهند شرقی به کمک قوای شاه عباس شتافت چرا که پرتغالی ها رقیب تجاری بازرگانانانگلیس محسوب می شدند. بنابراین بعد از پیروزی نیروهای ایرانی ورانده شدن قوای پرتغالی ها انگلیسی ها اجازه یافتند در گمبرون که بعد از آن بندر عباس نامیده شد، شعبه ای دایر نمایند و فعالیت های بازرگانی خود را توسعه دهند.

 از این رو تا سال 1763م بندر مذکور مهم ترین مر کز فعالیت کمپانی هند شرقی در خلیج فارس محسوب می گردید اما در این سال به سبب آشوب هایی که در ایران به وقوع پیوست، باعث قطع ارتباط این بندر با سایر نقاط کشور گردید.

کمپانی انگلیس مقر خود را از بندر عباس به بصره انتقال داد زیرا در آن موقع بصره در حوزه ی اقتدار عثمانی قرار داشتاما پس از مدتی شیخ بوشهر ضمن امضای قراردادی با نمایندگان کمپانی هند شرقی،به آن ها اجازه داد تا در بوشهر به تأسیس تجارت خانه ای بپردازند.

بنابراین در سال 1778 میلادی کمپانی هند شرقی مرکز فعالیت بازرگانی خود را از بصره به بندر بوشهر منتقل کرد. تا این تاریخ دولت بریتانیا فاقد نماینده سیاسی در ایران بود و امور مربوط به تجارت فیمابین که احتمالاٌ پیش می آمد، توسط گردانندگان کمپانی هند شرقی حل و فصل می گردید.

 از این رو گردانندگان اولیه کمپانی شرقی انگلیس همچون سایر کمپانی های تجاریاروپائی فقط دارای انگیزه های مالی بودند اما با افزایش مشکلات در هندوستان ( رایت، 1364: 16) و ظهور رقبای آسیایی چون افغانستان، اور و-آسیایی روسیه و اروپائی چون فرانسه در صدد حفظ قلمرو تجاری خود از دستبرد رقبا به شیوه های سیاسی نظامی و غیره بر آمد.

شاید با توجه به تاریخچه استعمار بتوان گفت اوج  دست اندازی ها و جهان خواریهای امپراتوری بریتانیای کبیر در سده ی هیجدهم و نوزدهم در پنج قاره ظاهراً نه با موافقت و هماهنگی با لندن، بلکه فقط با تصمیم گیری های محلی شرکت های بازرگانی( کمپانیهای شرقی و غربی) یا مأموران دولتی یا ماجراجویان تحقق یافته است.سپس پادشاهی انگلستان به دنبال آنان چتر سیاسی و نظامی خود رابرسر آن ها برافراشت .

 

آغاز ورود کمپانی هند شرقی انگلیس به عرصه ی سیاسی ایران

تشدید رقابت های دول استعماری اروپا در نیمه سده ی هیجدهم و آستانه سده ی نوزدهم میلادی در آسیا به ویژه اقیانوس هند و خلیج فارس به ناچار ایران را در گردونه ی سیاست بین المللی داخل نمود.این واقعه ظاهراٌ همزمان با فعالیت های آقامحمد خان مؤسس سلسله ی قاجار آغاز شد زیرا در این هنگام فرانسه که در اروپا با انگلستان درگیر بود،در اواخر سال 1210 ه. ق/1795م سفیرانی را برای مذاکره با آقا محمد خان روانه کرد تا او را برای حمله به عثمانی و کمک به تیپوسلطان در هند ترغیب کنند.این هئیت تلاش کردند تا ضمن اتحاد با ایران،اجازه تأسیس دفتر نمایندگی تجاری در بندرعباس را نیز به دست آورنداما دولت ایران از پذیرش این درخواست ها به علت قتل آقا محمد خان خودداری کردوآنان دست خالی به فرانسه باز گشتند (آوری ،1387: 367 ).

اما فعالیت فرانسویان در ایران ،خلیج فارس و مسقط، انگلیسی ها را نیز به فکر برقراری ارتباط با ایران انداخت.به ویژه که در همین زمان تیپوسلطان حاکم ایالت میسور هند علیه انگلیسی ها سر به شورش برداشته بودو فرانسوی ها از "زمان شاه" امیر افغانستان و نواده ی احمد خان دُرّانی، مؤسس کشور نو پای مستقل افغان پس از مرگ نادرشاه درخواست کردند به تیپوسلطان برای بیرون راندن انگلیسی ها کمک نماید زیرا خود زمان شاه نیز به قصد گسترش قلمرو خویش آماده حمله به سند و پنجاب بود.

درحالی که لرد ولزلی  Lord wellslyفرماندار کل مستعمره انگلیسی هند درحال جنگ با ماراتاها وارثان امپراتوری مغول در هند مرکزی و شمال دکن از یک سو و تیپوسلطان میسور از سوی دیگر بود.این موضوعات عزم فرماندار کل را برای برقراری رابطه با دربار ایران وفتحلی شاه قطعی ترکرد. تا ازوجود او برای بازدارندگی زمان شاه افغان جلو گیری نماید. بنابراین در راستای همین سیاست در سال 1798م/1214ه. قمهدی علیخان نماینده کمپانی که دربوشهراقامت داشت ودراصل خراسانی بود به همراه هدایای گرانبها به دربارایران اعزام شد(خورموجی 12:1344).

ازسوی دیگر تیپوسلطان نیز که به دوستی وکمک ایران چشمدوخته بود سفیری به دربار شاه قاجار روانه کرد اما از خوش اقبالی فرماندار کمپانی هند در این هنگامتیپو صاحب درجنگ کشته شد و لرد ولزلی از شریکی ازسرسخت ترین دشمنان داخلی هند آسوده شد اما به نوشته سایکس هنوز هم نگرانی انگلیس ها کاهش نیافته بود(سایکس ج2 ،434:1368). ازاین روتقاضای سفیرکمپانیاین بودکه درآن شرایط ایران بدون استفاده از زور زمان شاه را از حمله به هند باز دارد.

فرمانروای جوان افغان که دردام توطئه خطرناکی افتاده بود، در همین زمان از روی ناآگاهی سفیری به نزد فتحعلی شاه فرستاد تا از شاه تقاضا کند ایالت خراسان را بدو واگذارد. فتحعلی شاه که از این گستاخی فرمانروای افغان سخت آشفته شده بود، بدو پیغام داد که به زودی سپاهیان ایران تمام افغانستان را مسخر خواهند نمود و مرزهای شرقی کشور را به همان حدود ایام صفویه خواهند رساند.

 این پیشامد کاملاً به نفع کمپانی هند شرقی تمام شد زیرا مهدی علیخان نیز که به دربار وارد شد با صرف پول وپخش هدایای هنگفت بین شاه و درباریان قاجار توانست نقشه ی لرد ولزلی را عملی نماید و نائره جنگ بین آن ها را مشتعل سازد.( پیرنیاواقبال،1383:907- 908و خورموجی 1344: 12). بعلاوه از این تاریخ زمینه برای اقامت سفیری از جانب کمپانی و انگلیس در تهران فراهم شد. چه تا این زمان چنین اجازه ای به نماینده کمپانی و آن دولت داده نشده بود.

 در راستای این سیاست استعماری نماینده کمپانی هند شرقی، فتحعلی شاه پس از ورود مهدی علیخان به تهران به دو اقدام اساسی دست زد. نخست دولت ایران هم سفیری را که حاج خلیل خان قزوینی نام داشت به هندوستان فرستاد و حاج خلیل خان در بمبئی مقیم شد. گر چه اندک مدتی بعد در نزاعی که در سال 1804 م /1219 ه. ق بین قراولان هندی و کسان ایرانی او در گرفت، در همان زمان کشته شد اما لرد ولزلی بلافاصله نامه ای به فتحلی شاه نوشت و از این سوء تصادف معذرت خواست بنابراین شاه به دنبال آن خواهر  زاده ی حاج خلیل خان را به جای او در هند منصوب کرد.

تا سال 1799م ظاهرا هنوز خطر ناپلئون برای هند جدی نشده بود و انگلیسی ها بیشتر از هجوم افغان ها به هند در وحشت بودند ؛ لیکن بعد از 1800 م، نگرانی اصلی انگلستان خطر اتحاد ناپلئون با پل اول بود که در نهایت امکان عبور ارتش های این دو کشور اروپائی را باهمکاری ایران به هندوستان فراهم می کرد. تردیدی نیست که بازیگرانسیاسیاستعماری بریتانیا برای توجیه و دخالت های مأموران خود در ایران و افغانستان و سایر نواحی متشبت به دستاویزهای واهی شوند.

 چنانچه رایت نیز چنین روشی را را در کتاب خویش در پیش گرفته است. او تأکید می نماید که امپراتوری روسیه، افغانستان و فرانسه نسبت به حضور انگلستان در هند حساسیت از خود نشان می دادند و از همین روی بریتانیا که در مورد به خطر افتادن مستعمره خود از سوی دشمنان خارجی به هراس افتاده بود بناچار به ایران به مثابه یک کشور حائل برای دفاع از قلمرو امپراتوری بریتانیا می نگریست و همین انگیزه موجب گردید تا سال 1798 م بریتانیا حضور خود در ایران را شدت بخشد.

بنابراین در جدایی هرات از ایران نیز در راستای همین روش از نظر انگلیسی ها قابل توجیه بود. در ماجرای هرات که به قول مکناپل وزیر مختار انگلیس « بی آن هیچ اطمینان و خاطر جمعی برای حفظ هندوستان متصور نبود و فتح آن از طرف ایران افغانستان را ازدسترس دولت انگلیس خارج می کرد» (رایت1364  :16). از این رو استعمار انگلیس با ایران به دشمنی برخاست و استدلال و مستمسک وی این بود که« اقدامات دولت ایران در تصرف هرات اولاً به تحریک دولت روس انجام می گیرد، ثانیاً چون ایران با دولت روس معاهده ی سیاسی و تجاری دارد و تمام مواد این عهد نامه به نفع روس هاست،هرگاه دولت ایران هرات یا قسمت های دیگر افغانستان  را متصرف شود، دولت روس در آن قسمت ها نیز همان امتیازات سیاسی و اقتصادی راخواهد داشت که به موجب عهد نامه ترکمن چای بدست آورده است.سوم این که دولت ایران به خواهش های آن ها تن در نمی داد بدین معنی که از دادن امتیازات روی زمینه همان مواد و شرایط عهد نامه ترکمان چای خود داری می نمود.»( رایت1364:17 ومحمودج1، 1367 :289). گرچه تهدیدات افغانستان و فرانسه  دیری نپائیدند، مخصوصاً اهداف ناپلئون که به هیچ وجه تحقق نپذیرفت، و فقط جنبه تهدید شفاهیبود و بساما همین مسائل به نوشته رایت موجبات شروع دوران جدیدی در روابط بین دو کشور ایران و انگلستان را فراهم آورد.

وحشت از روسیه و فعالیت های او، زمینه ی دخالت هر چه بیشتر کار گزاران کمپانی هند شرقی و انگلیسی ها را در ایران باعث گردید. چنان که این امر موجب گردید تا اندکی بعد فرمانداری کل کمپانی و سپس پادشاهی بریتانیا برای کنترل هرچه بیشتر فضای حائل ایران با عقد قراردادهای نظامی میان دو کشور و اعزام هیات های نظامی انگلیس جهت تعلیم سپاهیان ایران و متعاقباٌ استقرار روابط کامل سیاسی میان دو کشور اقدام کنند.

روس ها عامل تشدید سیاست های استعماری کار گزاران کمپانی هند شرقی

بدون تردید با توجه به آنچه گذشت توجه روس ها به خان های آسیای مرکزی و پیشروی آن ها در شرق دریای خزر از قرن هیجدهم به بعد یکی از عوامل اصلی و عمده اعمال فشار و مضایق سیاسی بریتانیا بر ایران و ایرانیان به شمار آمده است.

البته تلاش های سیاسی و نظامی روس ها در شرق دریای خزر بدان جهت بود که اگر شرایط تهدید انگلیسی ها در هند را نداشته باشند، حداقل بتوانند باتسخیر مناطقی از آن هم قرارگاه های نظامی خود را به مرزهای هند نزدیک کنند و هم افغانستان را که تبدیل به دیوار دفاعی هند شده بود در معرض تهدید قرار دهند(آتاماژور،1383:2-23) اماتردیدی نیست که روس ها پیش از آن نیز به این موضوع توجه داشته و خواهان نفوذ در آن منطقه و یافتن راهی به سوی هند بودند. همین امر باعث شد که در نخستین   سال های دهه ی 1830 ممحافل حاکمه لندن و کلکته به طور روز افزونی شاهد گسترش سیاست های توسعه طلبانه روسیه به طرف هند باشند. به طوری که به زودی این نگرانی تبدیل به یک مشغله ی فکری دائمی در لندن و کلکته گردید.

بعداز معاهده ی ترکمن چای اقدامات تهدید آمیز روسیه نسبت به هندوستان از طریق افغانستان و ایران شکل می گرفت (ترنزیو 1363 : ، 26 -27) . حتی ر،وادلای فرانسوی نیز در اثر خود راجع به خلیج فارس بدین حساسیت انگلیس اشاره دارد(وادلا.2536.:82-79 ).

از همین رو پادشاهی بریتانیا پس از شورش 1858 م هندی ها و سرکوب آنان، کمپانی را ملی اعلام نمود و آن را مستقیماً زیر نظر وزارت امور خارجه برتیانیا قرار داد. پس از آن واقعه بود که دو قدرت استعماری روس و انگلیس در فضای ایران به تقابل مستقیم مشغول شدند.

نتیجه

چنان که اشاره شد مردم کشورهای حوزه مدیترانه از ازمنه دور از وجود سرزمین افسانه ای و خیال انگیز هند آگاهی داشتند. سربازان این خطه در قرن پنجم پیش از میلاد تحت فرمان سلاطین هخامنشی با جنگجویان یونانی در خاک یونان دست و پنجه نرم کرده بودند. حتی پیش از حمله اسکندر مقدونی بین هندوستان و حوزه مدیترانه روابط حسنه ومناسبات متعارفی ایجاد شده بود. در دوره ی امپراتوری روم کشتی های رومی از پایگاه های دریایی خود واقع در مصر به بنادر هندوستان رفت وآمد می کردند.

از حفاری هایی که ظاهراً طی سال های اخیر در جنوب هند به عمل آمده می توان به وجود این مناسبات تجاری و مستمر و قابل ملاحظه بین امپراتوری روم و امارت های جنوب هند پی برد. مناسبات هند و اروپا در اواخر عهد قدیم و اوایل دوره قرون وسطی که مقارن اضمحلال امپراتوری روم و هرج ومرج و دوره ملوک الطوایفی بوددچار فترت شد. با وجود این عده کثیری از اروپائیان همچنان مسحور هند و شیفته این سرزمین عجایب بودند. پس از نخستین جنگ های صلیبی که در واقع آغاز تجاوز اروپا به شرق بود، اروپائیان بار دیگر با کشورهای خاور نزدیک تماس مستمر و مستقیم پیدا کردند و چشم حسرت به هندوستان دوختند.

بنادر ونیز و ژن که بلافاصله پس از جنگ های صلیبی تجارت دنیای آن عصر اروپا را به خود اختصاص داده بودند، از اوضاع و احوال و شرایط زندگی وتجارت درهندوستان اطلاعات مبسوطی پیدا کردند. صیت شهرت هندوستان حتی در بندر آنورس (A nvers)نیز که از دور افتاده ترین نقاط جهان آن روز به شمار می رفت پیچیده بود.درقرن سیزدهممیلادی پای جهانگردان اروپایی به هندوستان باز شدجمعی سیاح و مبلغ که مشهورترین آنان مارکوپولو ( Marcopolo) ، فری یارادوریک (Friyara doric) و مونته کوروینو( Montechrvino) بودند به شبه قاره هند سفر کردند.

آثاری که این پیشاهنگان غرب از خود باقی گذاشتند تخیل اروپائیان را بیش از پیش تحریک و علاقه آنان را به هند برانگیخت . چه این سرزمین از ازمنه قدیم مهد افکار عالی و اندیشه های ژرف بود. از همین رو تماس اروپا با هند در تاریخ سیاسی و به ویژه استعماری و فرهنگی دو قاره تأثیر عمیقی از خود به جا گذاشت زیرا اهداف سوداگران و ماجراجویان غربی را که در ابتدا صرفاً دارای اهداف تجاری بود به دلیل منافع سرشار استعمار تحت الشعاع خود قرارداد وهمین امر باعث تحولات عمیق سیاسی و اقتصادی در کشورهای آسیایی گردید زیرا مؤسسات مالی همچون کمپانی های هند شرقی که از ابتدای تأسیس درقرن هفدهم به قصد تجارت کار خود را آغاز کردند، مدتی بعد نقش عمله استعمار را در گسترش اهداف استعماری در سرزمین های دیگر و همچنین چپاول و غارت سایر کشورها را وجهه ی همت خویش قرار دادند.

در راستای همین سیاست تجاوز کارانه بود که دخالت در امور کشورهای مجاور از جمله ایران و افغانستان را به بهانه حفظ حدود قلمرو مستعمرانی خود از دستبرد سایر کشورهای رقیب حق مشروع خود تلقی کردند و ایران در آغاز سده نوزدهم به صورت بازیچه ی بین دو کشور روسیه از طرف شمال و انگلیسی ها از طرف جنوب در آمد. در واقع به تعبیر دقیق تر می توان گفت همچنان که کارگزاران کمپانی از ایران به عنوان فضای حائل و از افغانستان به ویژه هرات به عنوان دیوار حائل استفاده کردند، سرانجام خلیج فارس را نیز به عنوان خلیج ( آبراه)حائل برای قلمرو  کمپانی هند شرقی قلمداد نمودند.

کشف امریکا وراه دریایی هند شرقی موجب گردید که تجارت جهانی توسعه یابد و به تبع آن انقلاب صنعتی وبه ویژه پیدایش صنایع بزرگ به طورکلی نه تنهادر جریان تولید جهش اعجاب انگیزی پدید آورد، بلکه موجد نظامات اجتماعی-اقتصادی نوینی در جامعه ی اروپا گردد .

فرآورده های جدیدی که از این کشور ها وارد می شد وبالاخص طلا ونقره ای که به جریان افتاد وضع وموقع طبقات اجتماعی در حال ارتباط متقابل را دگرگون نموده در مالکیت فئودالی وکارگران به شدت تأثیر گذاشت.

 اعزام ماجرا جویان استملاک واستعمار اراضی ومهمتر از همه توسعه ی بازارهای داخلی در مقیاس ممالکی که تازه کشف می شد به کشمکش تجاری میان ملت ها نیرو ووحدتووسعت بیشتری بخشید.به همین جهت بازرگانان بزرگ هلند درسال1592 میلادی برای تاسیس شرکتی که می توانست مستقیما باهندیان تجارت کند،گردهم آمدند.این اجتماع تصمیم گرفت هیاتی اعزام کند.لکن کار شان سامان نیافت.دون مانوئل همیشه باحزم و احتیاط بسیارمراقب بودکه راه هنداز چشم دیگران پنهان بماند.درسال1504 میلادی وی به موجب فرمانی حتی تعیین جهت آن را تاماوراء کنگوممنوع کرد.نقشه های جغرافیایی که قبلا رسم شده بود، ضبط گردید تا اطلاعات زاید ازآن حذف شود.

 ازآن پساداره نقشه برداری پرتغال همیشه خودرا درپس برج وباروی سکوت واسرار پنهان می ساخت. بنابراین کارکمپانی هلندی این بودکه رازسرزمین هند راکشف کند. کورنلیوسدوهاتمن بدین منظورازلسیبون حرکت کرد،لکن وجودژان هویگن لینشوتن بسیارمفیدواقع شد، زیرابه عنوان منشی اسقف اعظم گوآبه کارمشغول شدو با استفاده ازفرصت های بسیارنادرازموقعیت پرتغالی هادرشرق آگاه شد.

نخستین ناوگان هلندی که برای تجارت به هندوستان عزیمت کرد، در سال 1595 میلادی ازتگزل خارج شد، هاتمن با چهارفروند کشتی و 259 تن همراه خودحرکت کرد. اوپس از دوسال ونیم بازگشت . وی تا اندونزی پیش رفت اما در برگشت بیش از یکصدو هفتاد نفر از همراهان او زنده نبودند   ولی از فروش مال التجاره هشتاد هزار فلورن سود نصیب او گردید. این سفر ارتباط دریایی منظمی را ممکن ساخت وویژگی دیگر آن این بود که زمینه ظهور کمپانی هند شرقی هلند را فراهم نمود . مدتی بعد در همان سال 1599 میلادی چون هلندقیمت هر رطل فلفل را از سهبه هشت شیلینگ ترقی داد(پانیکار،53:1347).

بازرگانان انگلیسی تصمیم گرفتند که در عرصه تجارت شرق داخل شوند. از این رو الیزابت ملکه ی انگلیس در سال 1600م موافقت کرد که تجارت شرق تحت انحصار کمپانی انگلیسی هند شرقی باشد. بدین ترتیب چنان که خواهد آمد. این شرکت رقابت های تجاری خود را با شرکت های رقیب اروپائی چون پرتغال، اسپانیا، فرانسه وهلنددر منطقهآسیا آغاز کرد اما این امر تا نیمه های قرن هیجدهم براساس اصطلاح معمول در عرف سیاسی وتاریخی یعنی پایان استعمار کهن تداوم یافت. زیرا دولت های اروپائی تا این زمان عملا به موقعیت خود سرو سامان نداده بودند وصرفا به امر تجارت وسودهای سرشار آن مشغول بودند ودر فکر استثمار وتصرف اراضی نبودند اما از نیمه ی سده هفدهم تااواسط سده هیجدهم به تدریج این اندیشه تغییر کردواین عقیده مورد توجه قرار گرفت که سود سرشار استثمار، بیش از تجارت است. از این رو رقابت های شدید و سختی بین قدرت های اروپایی برسر تصرف سرزمین های آسیایی وآفریقایی درگرفت که موجب شد اندکی بعد انگلستان وکمپانی هند شرقی وغربی آن به صورت یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان استعماری در قرون نوزدهم وبیستم در آید.

هدف این پژوهش که بر اساسروش کتابخانه ایوبه طریق توصیفی – تحلیلی  صورت پذیرفته است، تبیین علل ورود این کمپانی ودولت بریتانیا درعرصه منازعات ایران وروسیه در قرون هیجدهم و نوزدهم، به بهانه ی جلوگیری ازنفوذ سایر دولت های اروپایی وآسیایی به داخل هند این مستعمره ی زرخیر کمپانی هند شرقی انگلیس است .

پیشینه ی تحقیق

البته قابل یادآوری استکهتاکنون درزمینه ی روابط سیاسی ایران وانگلیس کتب ارزشمندی چون "روس وانگلیس درایران" از فیروزکاظم زاده و"تاریخ روابط ایران وانگلیس" از محمود محمود به زیور طبع آراسته شده اندکه به طورکلی ازماهیت استعماری امپراتوری بریتانیا درسده های هیجده تابیستم میلادی پرده برمی دارداما به نقش کمپانی هند شرقی که زمینه ساز ورود بریتانیای استعمارگر به عرصه ی سیاسی ایران بوده کمتر اشاره شده است.

تأسیس کمپانی تجاری هند شرقی انگلیس

چنانکه اشاره شد اقدام تجاری هلندی ها در افزایش قیمت فلفل از سه به هشت شیلینگ خشم ناویانماجرا جوی انگلیسی را بر انگیخت (پانیکار،همان:53 و نهرو،1353، چاپ پنجم ،ج 1: 525 ). وبه دنبال آن،این دریا نوردان وبازرگانان تصمیم گرفتند در عرصه تجارت شرق داخل شوند. از این رو ملکه الیزابت اول با تقاضای آنان در سال 1600 میلادی موافقت کرد ( Thompson& Garret,1962,p 6 ).  از این رو یک سال پس از آن نخستین کشتی کمپانی به فرماندهی لنکستر دربیست و چهارم ژانویه 1601 میلادی به سوی آب های شرق به حرکت در آمد .

سفرلنکستر دو سال ونیم به طول انجامید وچون به سال 1603 میلادی پس از دیدار ایالات آشن به سوماترا بازگشت،یک میلیون وسی هزار( 000/030/1) رطل فلفل با خود به همراه آورد، اگر چه پس از آن اعزام هیات ها ادامه یافت ، لکن کارهای کمپانی در جهت رضایت بخشی سیر نمی کرد ، زیرا انگلستان در برابر ادویه کالایی برای مبادله نداشت و اقتصاد سیاسی این کشور در آن عصر با خروج پول از مملکت مخالف بود، تا این که سرانجام مأموران کمپانی در جزایر راه حل مسئله را یافتند.

 بدین ترتیب که مشاهده کردند که اندونزی نیازی مستمر به منسوجات هندی دارد وحمل و فروش آن به بنتام ومجمع الجزایر ملوک می تواند هزینه تجارت ادویه را تأمین کند، لکن برای این کار نخست لازم بود که در هند مرکز فروشی تأسیس شود.

 بنابراین به سال 1612 میلادی سورات برای انجام این مقصود انتخاب شد. بدین سان انگلستان در بادی امر بطور کاملا غیر مستقیم در هند ذینفع شد اما انگلستان از اندونزی رانده شد وناگزیر گردید که راه خود را به سوی قاره ی هند کج کند و به تجارت خود با این کشور وسعت بیشتری ببخشد و وقتی انگلیسی ها تلاش کردند که به دربار مغولان هند راه یابند، پرتغالی ها نسبت به ایشان حسادت ورزیدند و تمام مساعی خود را به کار بردند تا ذهن جهانگیر را برضد آنها برانگیزانند ولی"سرتوماس رو"، سفیر جیمز ( جیمس ) اول پادشاه انگلستان توانست در سال 1615 میلادی به دربار جهانگیر پادشاه مغول برسد و از امپراطور امتیاز تأسیس کمپانی بازرگانی هند شرقی را به دست آورد. در این ضمن ناوگان انگلیس هم کشتی های جنگی پرتقال را در دریاهای اطراف هند شکست دادند . ستاره ی بخت انگلیسی ها کم کم اوج گرفت وستاره ی پرتغالی ها بیرنگ شد و غروب  کرد. هلندی ها و انگلیسی ها تدریجا پرتغالی ها را از آب های شرقی بیرون راندند. در سال 1629 میلادی میان شاه جهان وپرتغالی ها  در (هوگلی ) که در تصرف پرتغال بود جنگی در گرفت .زیرا پرتغالی ها به طور منظم به تجارت برده و غلام می پرداختند و مردم را به اجبار به قبول دین مسیح وادار می کردند. هوگلی پس از یک مقاومت در مقابل ارتش مغولان هند سقوط کرد. کشور کوچک پرتغال براثر این جنگهای مکرر فرسوده گشت و از فکر خود برای داشتن یک امپراطوری صرف نظر کرد اما گوآ وچند نقطه ی دیگر را همچنان نگهداشت ( نهرو ،1353 ج1: 618 ) اما مسئله تازه ای برای کمپانی هند شرقی پیش آمد و آن، این بود که وقتی کمپانی، پرداخت  با مسکوکات و خروج آن از انگلستان را جایز نمی دانست چگونه می خواست چنین پرداختی را از هند مطالبه کند؟

البته در بادی امر چنین می نمود که داد و ستد در دریای احمر آینده ای امید بخش داشته باشد. لکن حتی پیش از آن که این تجارت بتواند در جهت توسعه گامی بردارد ، جنگ داخلی انگلستان موقع کمپانی را وخیم تر ومخاطره آمیزتر ساخت، بدین منوال که شارل یکم بیک شرکت رقیب کمپانی اجازه داد که با هند تجارت کند. لکن رقابت جدید برای کمپانی هند شرقی کم اهمیت جلوه کرد و این کمپانی را از تکثیر نمایندگی های تجاری خود باز نداشت.

چنان که در سال 1641 میلادی در مازولی پاتام (Masulipatam ). مستقر شدودر سپتامبر همان سال از راجه ی شاندر اژیری، وارث امپراتوری ویژایاناگار امتیاز ایجاد استحکاماتی را در مدرس گرفت. لکن این امتیاز همیشه باحزم و احتیاط تلقی شد ( پانیکار ، 1347 : 53-54 ).

 ظاهرا در این ضمن انگلیسی ها به ساخت کارخانه هایی در شهرهای ساحلی هند در نزدیکی مدرس وسورات پرداختند زیرا خود شهر مدرس در سال 1639 میلادی به وسیله ی آن ها بنیان نهاده شده بود، در سال 1662 میلادی چارلز دوم پادشاه انگلستان باکاترین براگانزا،شاهزاده خانم پرتغالی ازدواج کرد وجزیره ی بمبئی را به عنوان جهیزیه عروس به دست آورد و کمی بعد این جزیره را در مقابل مبلغ ناچیزی به کمپانی هند شرقی فروخت. این واقعه در زمان سلطنت اورنگ زیب اتفاق افتاد. در سال 1647 میلادی کمپانی فقط بیست و سه نمایندگی تجاری و نود تن کارمند داشت  اما چندی بعد هنگامی که بمبئی در حیطه ی استیلای کمپانی قرار گرفت، وضع دگر گون شد واین حادثه به سال 1665 میلادی به وقوع پیوست (پانیکار،همان،:54-55).

 در سال 1668 میلادی پس از آن که شارل دوم ( چارلز دوم) حاکمیت قضایی کمپانی رادر مناطق فعالیت نمایندگی های آن به رسمیت شناخت، مرکز شرکت از سورات به بمبئی انتقال یافت زیرا سورات کاملا در زیر نفوذ شاهزادگان هندی بود وحال آن که توپ خانه سفائن آسان می توانست از بمبئی دفاع کند.

 به علاوه فعالیت های کمپانی هند شرقی با احیاء سلطنت در انگلستان موفقیت آمیز تر یا لااقل بیش از حدانتظار ثمر بخش واقع شد. کمپانی هند شرقی که از بیرون راندن پرتغالی ها مغروربود وفکر می کرد که امپراتوری مغول هم رو به ضعف است در سال 1685 میلادی تلاش کرد که با توسل به زور مستملکاتش را در هند توسعه دهد اما این کار به جنگ منتهی شد .

کشتی های جنگی از انگلستان به هند آمدند وبه مستملکات اورنگ زیب چه از طرف شرق در بنگال وچه از طرف غرب در ( سورات ) حمله بردند ولی مغولان هند هنوز آن قدر نیرومند بودند که آن ها را به شدت شکست دهند.انگلیسی ها از این تجربه در س آموختند ودر آینده با احتیاط خیلی بیشتر عمل کردند .

 چنان که حتی در موقع مرگ اورنگ زیب وهنگامی که قدرت مغولان عملا تجزیه گشت،بازهم آن ها تا چند سال تردید داشتند که دست به عملیات وسیعی بزنند. اندکی بعددر سال 1690 میلادی یکی از آن ها به نام" جوب چارنوک" شهر کلکته را بنیان نهاد.

به دنبال آن شهرهای بزرگ دیگر مانند مدرس، بمبئی وکلکته به وسیله مردان انگلیسی برپا گردید. ازاین رو در همان آغاز کار مؤسسات تجاری انگلیسی در آن جا رشد وتوسعه یافت. البته قابل یاد آوری است که به تدریج پای فرانسه هم در هند باز شد. آن ها نیز یک کمپانی هند شرقی فرانسوی را تشکیل دادند.

وبه دنبال آن در سال 1668 میلادی یک کارخانه در سورات وکارخانه های دیگری در سایر نواحی هند تأسیس کردند. چنان که سال بعد آن ها شهر" پوندیشری" را خریدند که مهم ترین بندر تجاری ایشان در ساحل شرقی هند شد .در سال 1707 میلادی اورنگ زیب در سن کهولت وقریب نود سالگی درگذشت و صحنه برای رقابت بر سر مالکیت هند که همچون میراث گرانبهایی از او به جا مانده بود، بین جانشینان نالایق او از یک سو و ماجرا جویان طماع غرب از سوی دیگر آغاز شد .

اوضاع هند پس از در گذشت اورنگ زیب( 1658-1707میلادی)

در طی یک صد سال پس از مرگ اورنگ زیب، هند به صورت مجموعه ی عجیب وغریبی در آمد وبه یک شهر فرنگ رنگارنگ شباهت پیدا کرد که دائما شکل ونقشش تغییر می یافت.

در عین حال هیچ چیز زیبا وتماشایی هم در آن وجود نداشت(نهرو،1353جلد2 :620).پادشاهان وامرای کوچک برسرتسلط بر کشور با یکدیگر می جنگیدند اما آن ها خودشان نمایندگان ومظاهر یک نظم منحط ورو به انقراض بودند وبنیان استواری نداشتند.

در جنوب غربی مردی هندوبه نام ماهراتا ( mahrat) علیه اسلام برخاست وآئین برهمنی را بردیگر کیش ها برتری داده و زمانی اندک برسراسر سرزمین سه گوشه جنوبی هند فرمانروا گشت . درراجپوتانا ( rajputana) نیز آئین برهمنی براسلام غلبه یافت.

 در بهورتپور(bhurtpur )وجیپور(jaipur) امیراننیرومند راجپوت(rajput) چیره شدند. در اودouth  )) یک پادشاه شیعی استیلا یافته بودکه پایتختش لکنهو(lucknow) بود. بنگال نیز یک پادشاه شیعی مستقل داشت.

اندکی دورتر در پنجاب یک گروه دینی تازه به نام سیک (sikh)پدیدار شد که پیروان آن به یگانگی خدا ایمان داشتند و با ودا، کتاب مقدس هندوان وقرآن مسلمانان به جدل برخاسته بودند. در این اوضاع آشفته و نابسامان که هند در حال دگرگونی بود، ناگهان در سال1737میلادی جهانگیری از شمال در رسید.

نادرشاه( 1148- 1160 ه ق،/ 1736-1747 میلادی ) که به تازگی برتخت پادشاهی ایران جلوس کرده بود.

از تنگه ی خیبرگذشت وهمه لشکریان محمد شاه گورکانی را که در برابراو صف آرایی کرده بودند،در هم شکست و دهلی را گرفت وبا غنایم فراوان بازگشت .

 پس از آن اوضاع شمال هند چنان آشفته شد که در عرض بیست سال پس از اوشش تاخت وتاز چپاول گرانه از افغانستان به شمال هند روی داد. چنان کهسر انجام ماراتاها با نیروهای افغان برسر فرمانروایی برشمال هند درگیر شدند وپس از شکست ماراتاها امارت های کوچک ایندور (indore) ،گوالیور ( gwalior) وبارود (baroda) وبسیاری دیگر پدید آمدند. اوضاع هند در سده ی هفدهم بسیار مشابه اروپای سده ی هفتم وهشتم میلادی بود که به تدریج درآن جنبش هایی پدید می آمد( ولز، 1353: 1051).

 این اوضاع سرزمینی بود که اسپانیایی ها ،پرتغالی ها، فرانسوی ها و انگلیسی ها درسده ی هیجدهم برآن استیلا یافتند .

یورش اروپائیان به هند(1500 - 1858م)

از هنگامی که دریانورد پرتغالی،  واسکوداگاما (vascodagama) در سال 1498 میلادی درکالیکوت(calicut) فرود آمد، ارتباطی را که سالیان پیش بین شرق واروپا ایجاد شده بود .دوباره احیا کرد . نخستین ارتباط براساس منایع تاریخی در حدود سال های 327-325 ق.م باوروداسکندر کبیر به پنجاب ( punjab)ایجاد شده بود.

 در قرن دوم بیش از میلاد ماجراجویان یونانی از باکتریا( bactria)تا پنجاب ونواحی مرزی افغان دولتی تأسیس کردند.این وضع تا اواخر قرن اول به همین سان بود ودر قالب روابط تجاری در ادوار مختلف تاریخی همچنان ادامه یافت تا این که امپراتوری روم سقوط کرد.

در قرن چهارم بعد از میلاد تجارت با شرق در دست اعراب وایرانیان متمرکز شده بوداما ارتباط شرق میانه ودنیای یونان تا پایان قرون وسطی همچنان ادامه پیدا کرد. درعصر حاکمیت مغولان گزارش سیاحانی چون مارکو پولو( Marco polo)ایتالیائینیکولو،(Niccolo-deicon)وافانسی(afansyniktin)ازکشورهای شرقی قابل ملاحظه بود.

 برای اروپائیان1498 میلادی هند سرزمین ادویه وشگفتی ها بودکه تاحدودی ازتخیلات نویسندگان یونانی مایه گرفته بود.در طی قرن پانزدهم میلادی راه های خشکی برای تجارت با هند از طریق دریای سرخ ،سواحل آسیا، عراق سوریه وترکیه می گذشت که به دست عثمانی ها مسدود شده بود

The New Encyclopdeia Beritanica,vol29:p.77). . (T.G.P.S

در طی240 سال بین در گذشت آخرین امپراطوربزرگ مغول اورنگ زیب( 1658-1710 م)تا ظهور حکومت های مستقل در هند وپاکستان قدرت های اروپایی در شبه قاره هند نفوذ کردند. این سال ها را می توان به سه دوره تقسیم نمودAmericana,2002.Vol.14,p:947).(Furber.Encyclpedia .

دوره نخست1707–1815م،دوره نفوذ تجاری( بازرگانی ،سوداگری) اروپائیان وکشمکش های نظامی بین بریتانیا وفرانسه بود .

دوره دوم 1815- 1885 م،در این دوره بریتانیا امپراطوری هندی اش را تأسیس نمود .

دوره سوم 1885- 1947 م، در این دوره جنبش ملی گرایی توسعه یافت که سرانجام بریتانیای مقتدر تسلیم آنان گردید( ibid:947).

 

دوره گسترش نفوذ واهداف تجاری اروپائیان

منظور از ایجاد روابط مستقیم اروپائیان با هندوستان نخست دور زدن حائل مهیب یعنی ممالک اسلامی وبرافکندن نفوذ سیاسی واقتصادی مسلمانان بود .زیرا پس از آن که اروپا راه رادر نبرد لپانته براسلام کشورگشا سد کرد، و از وحشت مسلمانان تا اندازه ای رهایی یافت، سودای تحصیل انحصار تجاری ادویه ودسترسی به طلا جانشین عوامل مذهبی وسیاسی گردید. طولی نکشید که گذشته از ادویه که به بهای جواهر در بازارهای اروپا به فروش می رسید، کالاهای دیگر از قبیل پارچه های فاخر،مصنوعات ظریف شرقی در بازارهای اروپا عرضه گردید.

 پس از بروز انقلاب صنعتی عظیم در انگلستان وسرایت آن به سایر ممالک اروپای غربی منظور اصلی آنان از مناسبات با شرق تجسس بازار برای مصرف مصنوعات صنعتی وبه کار انداختن سرمایه های خود بود. گو این که اروپائیان دربادی امر تجارت با شرق راهدف اصلی خود می دانستند اما از قرن نوزدهم که امپراتوری های مستعمراتی عظیم تشکیل شد، به اغراض سیاسی نیز آلوده شدند.

بنابراین سیاست جای تجارت را گرفت ومنافع اقتصادی تحت الشعاع مصالح سیاسی واقع شد (میرفندرسکی 1341 :1و2مقدمه).درست در همان زمانی که واسکوداگامابه هند رسید، امپراتوری تازه مالاکا تجارت ادویه وسایر کالا ها را تحت کنترل خود درآورد. به این جهت پرتغالی ها به جنگ با آن ها و بازرگانان عرب پرداختند.

آلبوکرک نائب السلطنه پرتغالی در سال 1511م شهر مالاکارا متصرف شد و به بازرگانی مسلمانان پایان داد. بدین ترتیب کار بازرگانی با اروپا به دست پرتغالی ها افتاد و شهر( لیسبون) پایتخت پرتغال دراروپا یکی از مراکز بزرگ بازرگانی و توزیع ادویه وسایر کالاهای شرقی در اروپا گردید. 

البته در این حین جستجو برای یافتن (جزایر ادویه ) و رسیدن به آنها ادامه یافت وما‍ژلان که بعدها از اقیانوس آرام عبور کرد ودور دنیا راگشت، یکی از اعضای هیاتی بود که به جزایر ملوکا راه یافتند. مدت بیش ازشصت سال پرتغالی ها دربازرگانی ادویه در اروپا بی رقیب بودند اما در سال 1565م اسپانیا جزایر فیلیپین رااشغال کرد و بدین قرار یک قدرت ودولت دیگر اروپایی درآب های شرقی ظاهرگشت اما ورود آنان در بازرگانی پرتغالی ها تأثیر مهمی نداشت زیرا اسپانیائی ها بازرگانان خوبی نبودند.

آن ها عده ای سربازومبلغ مذهبی به شرق اعزام داشتند ودر این ضمن پرتغالی ها انحصار بازرگانی ادویه رادردست خود گرفتند.به طوری که حتی ایران ومصرهم ناچاربودند که ادویه خود را از آن ها خریداری کنند.آن ها به هیچکس دیگر اجازه نمی دادند که ادویه را مستقیما از جزایرملوکا تهیه کنند (نهرو، همان : 522 ). ناگفته نماند که در این دورهتمرکز عمده بر خرید کالاهایهندی عمدتا کتان،پارچه های ابریشمی دست بافت ، ابریشم خام ،فلفل ،شوره (نیترات پتاسیم) و داروهای گیاهی بود  .(ibid,p:947)

وارن هستینگز در سال1772م در بنگال اداره ای تأسیس کرد که در مدت چند سال امکاناتی فراهم آورد تا دولت مقتدر متشکلی را به جای ژنرال لرد کلیو(clive)بنشاند.هستینگز چون دریافته بود که کمپانی توانایی آن را ندارد که با دولت مراتا( ماراتا،یا مهراته ) رقابت کند، کوشید تا دو تن از مقتدرترین صاحبان تیول خویش یعنی راجه ناگپور را در هند مرکزی و راجه سیندیا را که منافع و علایق مراتا را در شمال زیر نظارت خود داشت از حکومت مرکزی پونا دور نگهدارد.

پس ازبیست سال مدیریت مداوم هستینگز و لردکرن والیس و بعد از زوال  کامل بحریه  فرانسه در اقیانوس هند که براثر عقب نشینی دریاسالار سوف رن به وقوع پیوست، یعنی در پایان قرن هیجدهم تفوقی احراز کردند اگر چه قطعیت کامل نداشت لکن برای تحمیل نفوذ ایشان برممالک کوچک هند کافی بود.

 انگلیسی ها فورا کارناتیک رازیر نظارت خود در آوردند ونواب اود را مجبور کردند که به ایشان باج دهد. فقط سه دولت در برابر کمپانی باقی ماندند که عبارت بودند از: از امپراطوری ماراتا (مراتا)که مرکز وغرب هند را در تصرف داشت، نظام حیدر آباد که بر فلات دکن استیلا داشت و بالاخره تیپو سلطان که درجنوب میسورحکومت می کرد. هنگامی که لرد مورنینگتون (Lordmornington) بعد ها مارکی ولزلی(Marquiswellesly) فرمانروای کل شد(1798میلادی )، اوضاع بدین منوال بود اما مدتی بعد در جنگی سریع و کوتاه ولزلی به یاری هواداران خاندان سلطنتی هندو که تیپو سلطان را از سلطنت خلع کرده بود، قدرت سلطان را معدوم ساخت و قوای کمپانی را به فاصله قابل ملاحظه ای از سرزمین مراتا(ماراتا) عقب نشاند. کودتایی در حیدرآباد  وقوع یافت و ارتش نظام را که تحت نظارت فرانسوی ها بود متفرق و منهدم ساخت .

نظام براثر بروزاین واقعه به مقام یک رعیت تنزل کرد. دراین هنگام ولزلی برای مقابله مستقیم باامپراتوران مراتا(ماراتا) خود راکاملا نیرومند حس می کرد و با کسی که خائنانهمدعی سلطنت مراتا (ماراتا ) بود، پیمان اتحاد بست که برادر بسیار معروف وی آرتور ولزلی که بعدا دوک آف ولینگتن نامیده شد،آن را"پیمان باصفر"نام نهاده است و در زیر نقاب حمایت از مقام قانونی پیشوا کوشید تا امپراتوری مارتا را در سلک  هم پیمانان خود جای دهد. نبوغ  نظامی دوک در آینده موجب انهدام ارتش ماراتا شد.

 این ارتش در سال 1803م  در جنگ آسای ( Assaye) در دکن مغلوب  و منهزم گشت . قوای شمالی سیندیانا را نیز لرد لیک (Lordlake) در لسواری ( Laswari) قلع وقمع کرد. کمپانی دوازده سال بعد مجددا دست به کار شد. آن گاه مارکی دوهستینگز سلسله مراتا(ماراتا) در پونا را مغلوب کرد و سرزمین پیشوا را به قلمرو حکومت  بمبئی ملحق ساخت (پانیکار،همان:103-102).

 

رقابت های تجاری انگلیس وفرانسه در هند

رشد و گسترش تجارت دریایی،اکتشافات جغرافیایی و تأسیس مستعمرات در قرون شانزده و هفده باعث توسعه بازرگانی و توسعه مبادلات ارزی و پیدایش طبقه نیرومند تجار و سرمایه داران در اروپاشد. پیشرفت علم ، تشکیلات سیاسی مساعد و بالاخره آمادگی انگلستان در پیشقدم شدن برای شروع انقلاب  صنعتی (لیتل فیلد،1351 :3).

 از هر لحاظ  بستر مناسبی را برای رقابت های شدید عرصه های تجاری و صنعتی در قاره اروپا بین ملل اروپایی فراهم آورد. از این رو هنگامی که  در طول  قرن  هیجدهم فرانسه و انگلیس غالبا در اروپا در حال جنگ با یکدیگر بودند، نمایندگان آنها در هند نیز به مبارزه با هم مشغول بودند.

 مبارزاتی که در هند صورت می گرفت حتی در مواقعی که دولت ها در اروپا رسما با هم درحال صلح بودند، نیز دنبال می شد. هر دو طرف دارای شهامت و گستاخی  بودند زیرا با حرص و آز فراوان  در صدد جمع آوری  ثروت  و کسب  قدرت  بودند و طبعا میان آن ها رقابت  عظیمی  درمی گرفت(نهرو،همان:629).

 مشهورترین مرد طرف فرانسوی  در این زمان دوپلکس(Duplex) و طرف انگلیسی رابرت کلایو(Robert-clive) بود.  دوپلکس مردی زیرک و مرموز بود. او به تقویت پرفایده شرکت ودخالت دررقابت ها ومخالفت هایی که میان دولت های داخلی هند پیش می آمد، وارد می شد وسربازان پرورش یافته اش رابه آن ها کرایه می داد وازاین راه غنایم هنگفتی به چنگ می آورد.

درنتیجه برنفوذ فرانسویان روزبه روز افزوده می شد. اندکی بعد انگلیسی ها نیز همین روش راآغاز کردند و پس از مدتی از فرانسوی ها جلو افتادند. هر دو طرف هم چون لاشخوران گرسنه وحریص در انتظار آشفتگی ها بودندو آشفتگی هم  در آن زمان کم نبود. تقریبا هروقت که در جنوب اختلافی بر سر یک جانشینی میان دو طرف بروزمی کرد، انگلیسی ها یک طرف و فرانسوی ها طرف مقابل را حمایت می کردند.

 ماجراجویان انگلیسی در هند از کمک و حمایت کشورشان بهره مند می شدند. درحالی که دوپلکس و همکارانش چنین مساعدتی از فرانسه دریافت نمی داشتند. این وضع تعجب آور نبود زیرا در پشت سر انگلیسی هائی که در هند بودند بازرگانان انگلیس و سایر کسانی که سهام کمپانی هند شرقی را در دست داشتند، قرار گرفته بودند و آن ها می توانستند در پارلمان وحکومت انگلستان تأثیر داشته باشند.

درصورتی که پشت سر فرانسویان لوئی پانزدهم پادشاه فرانسه (نوه گراند مو نارک لوئی چهادهم ) قرارداشت که فقط موجب شکست و ناکامی آنان می شد(نهرو،همان:630). البته تسلط انگلیسی ها بر دریا ها نیز در این پیروزی کمک م‍‌ؤثر و بزرگی می نمود و هم فرانسوی ها وهم انگلیسی ها سربازان هندی را تربیت می کردند وپرورش می دادند.

این سربازان"سیپایی"نامیده می شدند که از کلمه سپاهی فارسی گرفته شده بود و از آن جا که اسلحه و انضباط ایشان از ارتش های محلی خیلی بهتر بود، خدمات آن ها غالبا مورد درخواست بیشتر واقع می شد (furber,p.948 ونهرو،1353: 350 وولز،1353 ج 2: 1052-1053). سرانجام انگلیسی ها پس ازپانزده سال مبارزه وکشمکش بافرانسوی ها(ازسال 1746تا1761 میلادی ) برفرانسوی ها پیروز شدند و به دنبال آن شهرهای"چندارناگور"و"پوندیشری" رابه کلی ویران ساختند.گفته شده که ویرانی این شهرها تا بدان اندازه بود که حتی یک خانه سالم هم درهیچ یک از آن ها باقی نماند .

ازاین پس فرانسوی ها از صحنه بیرون رفتند وهر چند که پوندی شریو بعد ها چندار ناگور راپس گرفتند اما دیگر به هیچ وجه موقعیت گذشته این شهرها احیاء نشد(دولاندلن،1368،ج2 :187-31).

البته بیرون راندن فرانسوی ها ازصحنه رقابت به معنای تسلط قطعی کمپانی برهندنبود زیرا ماراتاها( مهراته ها ) درمغرب ومرکز تا اندازه ای هم در شمال هند مانع بزرگی شمرده می شدند.حکومت نظام حیدرآباد هنوز هم فعال بود اما مانع بزرگی نبود.

 در ناحیه جنوب نیروی جدیدی به نام حیدرعلی قد بر افراشت.حیدرعلی درقسمتیازامپراتوری قدیمی "ویجایانگر" ودر ناحیه ای که تقریبا استان کنونی"میسور"راتشکیل می دهد،حکومتیمستقل ترتیب داده بود.

درشمال هندبنگال تحت حکومت سراج الدولهبود که حکومتی سخت ضعیف ونالایق داشت. امپراتوری دهلی نیزچنان که اشاره شد فقط به صورت اسمی وجودداشت. بااین همه خیلی عجیب بود که انگلیسی ها تاسال 1756م یعنی هفده سال پس از آن که حمله نادرشاه صورت گرفت وبه این شبح حکومت مرکزی هندپایان بخشید، هدایای ساده ای به نشانه ی اطاعت وفرمانبرداری از امپراتوردهلی برای او می فرستادند.

 رابرت کلایوکه انگلیسی ها اورابنیان گذار بزرگ امپراتوری می شمارند، مردی مصمم وبا اراده بود. اوباطرز رفتار وعملیاتش نشان دادکه چگونه یک امپراتوری به وجود می آید وساخته می شود. اومردی پرجرأت وماجراجو وفوق العاده حریص بود وبرای دسته بندی وخیانت و نظایر آن تردیدی به خود راه نمی داد.

 سراج الدوله، نواب بنگال که از بسیاری از کارهای انگلیسی ها ناراضی بود از پایتخت خود، مرشدآباد به قصد تصرف کلکته، به آن جا حمله برد اما اندکی بعد کلایو از موفقیت نواب درکلکته انتقام گرفت. منتها این سازنده امپراتوری، با روش های مخصوص به خود وارد عمل شد یعنی به وسیله رشوه امیرجعفر،وزیر نواب را به خیانت  وادار کرد. پس از آن که کلایو با این نیرنگ زمینه مساعدی برای کار خود فراهم ساخت، درسال 1757 م  درپلاسی(Plassey) نیروهای نواب را درهم شکست. این جنگ یک نبرد کوچک مانند نبردهای دیگربود اما در عمل کلایو به واسطه ی تحریکات و نیرنگ هایی که از پیش از شروع جنگ آغاز کرده بود، پیروز شد.

این جنگ کوچک ظاهرا نتایج عظیمی به دنبال داشت زیرا  سرنوشت بنگال را یکسره کرد. از همین روست که گفته شده تسلط بریتانیا بر هند از زمان جنگ پلاسی در23 ژوئن 1757 میلادی آغاز شد(furber.ibid:949) .البته نام آن جنگ را نمی توان پلاسی نهاد بلکه در حقیقت داد و ستدی بود که کمپرادورهای بنگال، تحت رهبری ژاگات ست، به وسیله آن مقام نوابی هند را به کمپانی انگلیسی هند شرقی فروختند و ژنرال های  نواب که قبلا بوسیله شاهزادگان تاجر هند و متفق انگلیسی ایشان خریده شده بودند از جنگیدن امتناع کردند و میر جعفر ژنرال خائن، بنگالرا به عنوان پاداش خیانت خویش گرفت. لکن ازاین واقعه نباید چنین استنتاج کرد که ایالت بنگال دراختیار کمپانی انگلیس قرار گرفتویا این کمپانی پس از معامله، اقتدارنظامی قابل ملاحظه ای تحصیل کرد .

نتیجه پلاسی فقط این بود که کمپانی عنوان زمیندار(Zamindar)رابه دست آورد یعنی بر ایالت معروف به"بیست وچهار پارگانه" استیلا یافت.دولت نواب که از آن پس به کمپانی انگلیسی کلکته وابستگی پیدا کرده بود به سرعت به خواری وزبونی دچار شد. نواب ها متوالیا و به سرعت جانشین  یکدیگر می شدند. دربارمغولی دهلی چنین استنتاج می کردکه زمان مداخله فرارسیده است ولی تمایلات وآرزوهای وی تحقق نپذیرفت (پانیکار،همان:99-98).

 

 

 

کمپانی تجاری، وارث امپراتوری مغول هند

ازسال 1818م یعنی از آن هنگام که امپراتوری ماراتا(مراتا) منهدم شد، انگلیسی ها مستملکه هندی خود را به عنوان نخستین سنگ بنای امپراتوری بزرگ خویش تلقی کردند زیرا از سال 1800م لحظه به لحظه بر وسعت  قلمرو این کمپانی (امپراتوری تجاری)  افزوده می شد. ازهمین رو کمپانی به قدرت فائقه ای تبدیل شد که به هیچ وجه انتظارآن نمی رفت. زیرا در  این هنگام مستقیما  از بستر گنگ تا دهلی و سرزمین های ماراتا (مراتای ) دکن و سواحل دریای عرب و یک رشته مناطق ساحلی از اقصی نقاط جنوبی تا بنگال را درزیر سلطه و نفوذ خود داشت.

عده ای از شاهزادگان دست نشانده در داخل هند حکومت می کردند. از آن جمله درستلج حکومت سلطنتی سیک قدرتی عظیم داشت و در آن زمان ازشمال یعنی از ژیل ژیت تا تنگه خیبر و سند در جنوب در تحت سلطه آنان بود اما مدتی نگذشت که ولزلی همان روشی را که علیه ما را تا به کاربرده بود برضد سیک ها نیز معمول داشت.درسال1799ارتش سیندیا را منحل کردند.

سپس در سال 1844م ارتش نظام را از میان بردند.در همان سال انگلیسی ها ایالت زیبای کشمیر را به راجه گلاب سنگ،که تواناترین شخصیت و بهترین ژنرال سیخ ها بود، تقدیم کردند. لیکن دیری نگذشت که به بهانه های  واهی در طی دو جنگ خونیناو را از پای درآوردند و این آخرین پادشاهی هند به قلمرو کمپانی افزوده شد.

بنابراین درزمینه وسعت قلمرو کمپانی می توان گفت از سند تا برهماپوترا، از هیمالایا تا دماغه کومورن بر اثر صد سال جنگ در زمره نفوذ و استیلای بلا معارضکمپانی هندشرقی انگلیس درآمد. البته بعضی از پادشاهی ها را که از ادامه حیات آن ها مانع نشده بودند مانند کشمیر، گوالیور،حیدرآباد، بارودا، تراوانکور و دولت های راجپوت  صرف نظر از این که شاهزاده نشین های کوچکی بودند، به تیول های مجزا از یکدیگر نیز مبدل شده بودند(همان:104)که به تنهایی یا در جمع نیز در برابر اقتدار کمپانی سخت  ناتوان بودند.

کمپانی در این هنگام خود را مالک بلامنازع هند تصور می کرد زیرا لرد هستینگز جزیره سنگاپور را به حساب کمپانی هند شرقی از سلطان ژوهور خرید.

بنابراین به جرأت می توان گفت که کمپانی در واقع دراین هنگام به صورت وارث بلافصل امپراتور اورنگ زیب درآمده بود.البته ناگفته نماند که هند اگرچه تحت تصرف کمپانی وبریتانیا درآمد اما آخرین تلاش خود رابه کار برد تا از زیر یوغ خارجی به درآید. عصیان 1857-1858م که درتاریخ بریتانیا بدان عنوان شورش داده شده است، مبین تلاش سرسختانه وبلا اثر طبقات حاکمه یعنی پادشاهان مراتا(ماراتا) برای طرد بریتانیابود. لیکن این جنبش پس از هیجده ماه جنگ بیرحمانه سرکوب شداگرچه به تداوم استقلال وقدرت کمپانی نینجامید زیرا دولت انگلیس دیگر کمپانی را بدین علت که نمی توانست وافی به مقصود باشد درسال 1858 ملی اعلام کرد .( پانیکار،1347 : 100-104، ولز، همان: 1263-1266 وکراس، 1360 : 41  - 44).

شورش 1858 میلادی ونتایج آن

ظاهرا محققین غربی برخلاف دیدگاه پانیکار محقق هندی که علت شورش را ناشی از تلاش های ضد استعماری تلقی می کند،دررابطه باعلت شورش اشاره دارند که اشتباه کارگزاران شرکت باعث شعله ورشدن این عصیان گردیده است زیرا برهمنان گاو را مقدس می شمارند ومسلمانان خوک رانجس می دانند.

ازاین رو شرکت بدون توجه به این موضوعات تفنگ ها ی جدیدی را که فشنگ های آغشته به روغن آن بافشار دندان جدامی شد، بین سربازان هندی شرکت تقسیم کردواندکی بعد سربازان دریافتند که این فشنگ هاباچربی گاو وخوک آغشته شده است.

 این موضوع آن ها را به شورش واداشت نخست سربازان درمیروت ( meerot) سربه شورش برداشتند. سپس مردم دهلی برای بازگرداندن حکومت گورکانیان هند شورش نمودندلیکن این شورش پس از هیجده ماه جنگ بی رحمانه سرکوب شد ودرسال 1858 انگلستان اداره ی قلمرو کمپانی را برعهده گرفت.

 پس ازسرکوب شورش دراین امپراتوری تجاری،قانونیدرپارلمان انگلیس به نام"قانون برای حکومت بهتر"Actor  FOR The Beter Government of india  تصویب شد وجای فرمانروای کل را نایب السلطنه که نماینده سلطنت تلقی می شد، گرفت وجای شرکت را وزارت خارجه ی انگلیس که مسئول مستقیم پارلمان انگلیس بود،اشغال کرد (ولز،همان :1266وکراس ، همان : 44). 

 

 

نگاهی به مناسبات ایران وروسیه ازایوان مخوف تاپادشاهی فتحعلی شاه

علی الظاهر تا مدت های نسبتا طولانی درزمان شاه طهماسب اول (1524-1576 م)، معاصر ایوان مخوف به نظر نمی رسد میان این دو فرمانروا رابطه ای برقرارشده باشد .اما ازسوی دیگر طی این مدت تحولاتی رخ داد که مقدر بود برمسیر حوادث ووقایع بعد مؤثر واقع شود.

اولین تحول عبارت بود از انضمام هشترخان به سال 1556 م به روسیه که شاید این پیشامد درایران عصرصفوی نادیده تلقی شده باشد اماتصاحب این شهر مهم بندری نه فقط موجب بسط نفوذ روسیه درحوزه ی سفلای ولگا گردید، بلکه برای تجارت خزربندری در اختیار آن دولت گذاشت.

علاوه براین تصرف هشترخان ظاهرا راه تجاوز روسیه به ایران رادر یک قرن و نیم بعد هموار نمود. ثانیا :واقعه ی دیگری که بعد ها نتایجی مهمتر برای  روسیه  به بار آورد، فرار قزاق های ساکن ریازان  (Ryazan ) و سایر نواحی مرکزی  روسیه  به طرف جنوب به علت برانگیختن خشم تزار بود.

این قزاق ها که به تدریج  به طرف جنوب تا دره ی ترک ( Terek) نفوذ کرده بودند، به پشته نشینان معروف شدند. چه آنان در همان موقع کهنمایندگانی برای طلب بخشایش نزد ایوان مخوف فرستاده بودند خود بر روی پشته کوهی واقع درجنوب دره ی  ترک مستقر گردیده بودند (لکهارت،1368:63).ثالثا، مهاجرت تجارروس به شماخی کرسی شیروان ایران دردوره فرمانروایی ایوان مخوف می تواند واقعه ای درخور توجه باشد اما بعید به نظر می رسد که هریک از وقایع مذکور براساس برنامه ی پیش بینی شده ای صورت گرفته باشد که ازهشتر خان به عنوان پایگاهی برای عملیات نظامی علیه ایران استفاده کند،آن چه به طور یقین می توان بدان اشاره کرد این است که در عهد کاترین اقدامات مستمر وجدی تری برای پیشروی درگرجستان وقفقاز آغاز شده بود.

 اوبرای ایجاد آشوب های محلی شخصی به نام تورج را  به همراه 13 نفر به عنوان  تاجر پوست به ایران فرستادوسفارش نمود که اطلاعاتی پیرامون میزان وابستگی حاکمان داغستان ،گرجستان وخوانین کوه نشین این مناطق به دست آورند.

 نقشه کاترین ظاهرا این بود که بین اهالی داغستان وگرجستان اختلاف ایجاد کرده وکوه نشینان را علیه والی گرجستان بشوراند، تابدین وسیله هردوطرف برای امنیت شان دست به دامن روسیه شده وبرای پذیرش حاکمیت آن امپراتوری آماده گردند (مروزی، 1369: 70).

 تورج در سال 1193 وارد داغستان شد وطی دوسال اختلافات دامنه داری بین اهالی این ناحیه با گرجستان به وجود آورد ودر سال 1169 ه. ق به دستور محرمانه دولت روس باهراکلیوس (ارایکلی )، حاکم گرجستان دیدار نمود و او را برای دیدار با تزار تشویق کرد.

پس از این ملاقات ارایکلی حکومتش راتحت الحمایه روسیه قراردادوتزارنیز حکومت او وجانشینانش راتضمین نموده مبلغ 60 هزار منات مقرری برایش در نظر گرفت ودستورداد علیه حکومت ایران شورش کند( شیرازی،1380: 91 ).

سرانجام والی گرجستان دردامی که برایش پهن کرده بودند، گرفتار آمد وبرای رفع شورش کوهنشینان داغستان ازروسیه کمک خواست. کاترین نیز بی درنگ ژنرال اویچ گداویچ گودوویچ را به فرماندهی 30هزارسرباز به قفقاز اعزام کرد.

 به نیروهای روسی دستورداده شده بود برای نقل وانتقال وسایل جنگی به مرمت وتعریض راه ها بپردازند (مروزی ،1369: 72 ).

 در دوران پادشاهی پنج ساله پل (1796-1801م) با وجود آن که امپراطور ایده های جالب فراوانی در سیاست خارجی و همچنین داخلی داشت اما در نتیجه بوالهوسی های مستبدانه همه نقش بر آب شد چنان که کلنل والتر می نویسد : پل از این که اتریش از روس ها حمایت نکرد به خشم آمد و در سال 1800م از جرگه متحدین خارج شده و با بناپارت که او را مدافع اصول ضد انقلابی می دانست وارد مذاکره گردید.  این دو نفر نقشه عجیب حمله به هند انگلیس را طرح کردند. به موجب آن        می بایست یک ارتش فرانسوی از راه دانوب و دریای سیاه به دنdon))رفته به قزاق های آن ناحیه ملحق شوند و به همراهی آنان از راه ترکستان به رود سند وگنگ برسند اما قبل از آن که خود آنان از مرز روسیه خارج شوند، نصف اسب های خود را در دشت از دست دادند و خود آنان نیز پس از قتل پل فراخوانده شدند(والتر 386:1363 و (vernadsky.pp.202-3.

الکساندر اول (1801 1825)

جنگ های کریمه کاروکوشش روسیه در آسیای مرکزی رابرای مدتی متوقف نمود اماپس از  اندک مدتی که نیرویی تازه یافت، حرکت به جلو را آغاز کرد. روس هادر این مرحله کوشیدند به یک سری اقدامات اساسی درقفقاز،خاورمیانه وخاور دور دست یازند. زیرا زمینه های آن در تمام جهات فوق درعهد نیکلای اول فراهم شده بود. از این رو در دهه های پایانی سدهی هیجدهم فعالیت خودرا در قفقاز مجددااز سرگرفتند و به دنبال آندر 1801م گرجستان را ضمیمه خاک خود کردند(کاظم زاده1371:3).

ابداع کننده والهام بخش این حرکت شخصیت بسیارجالب توجه روسیه در سده ی نوزدهم بود.هرچند که هنوز مقام ومنزلتش چنان که باید شناخته نشده است. ژنرال دیمتری آلکسیویچ میلیوتین، سربازومعلم وسیاست مدار و مصلح و در تمام دوران پادشاهی الکساندردوم همکار نزدیک اوبود.

این میلیوتن بود که دراصلاح قشون نیکلای اول که افرادش همه بنده(سرف )بودند، سهم عمده ای داشت وقدرت نظامی روسیه راتجدیدکرد. قهرمان هر پیشروی وهر پیروزی در آسیای میانه همو بود وکارهایی که او انجام می داد، غالبا بر خلاف میل صدر اعظم محتاط روس شاهزادها. م .گورچاکف بود که طرز تفکر اروپایی داشت.چنان که یادآوری گردید نتیجه جنگ کریمه توجه به خاور نزدیک بود. پس از آن روسها تلاش کردند تا یک سیاست عملی را در قفقاز ،خاورمیانه وخاور دور اعمال کنند. زیرا تمام راههای آن چنان که اشاره گردید درعهد نیکلا فراهم شده بود. ژنرال آلکسیس ارمولف درسال 1816 میلادی به سمت نایب السلطنه قفقاز منصوب شد (Vernadsky,p232).

همزمان باشکل گیری این حوادث آقامحمد خان قاجار درایران به قدرت رسید. اوتصمیم گرفت به توسعه طلبی روسها ونافرمانی حکمرانان گرجستان وقفقاز پایان دهد. به همین سبب در سال 1209ه. ق  باسپاهی 60هزار نفری عازم قفقاز شد. خان قاجاربا عبور از رودخانه ارس ودرهم شکستن مقاومت حکمرانان محلی، تفلیس را محاصره کرد ارایکلی به شدت دربرابر قوای ایران مقاومت کرد لیکن وی سرانجام مرکز فرمانروایی گرجستان را تسخیر کرد.

 آقامحمد خان پس از تصرف تفلیس دستور قتل عام داد و سربازان شهر را ویرا نکردند؛ لیکن به هراکلیوس دست نیافتند واوهمراه خانواده اش به گرجستان غربی فرار کرد. براثر سرعت عمل آقا محمد خان ، تزارروسیه نتوانست به هراکلیوس ( ارایکلی ) کمک کند، لیکن پس ازبازگشت قوای ایران ،سپاهی 80هزار نفری به فرماندهی گدوویچ ونیرویی 35هزارنفری به فرماندهی زوبوف درسال 1767م به دربند اعزام کرد.

نیروهای زوبوف مناطق دربند ،باکو،تالش ،شماخی وگنجه راتصرف کردند وپس از عبور از ارس دردشت مغان اردو زدند ومنتظرورودگدوویچ شدند( سایکس ،1368،ج 2: 426).روسهاسپس به طرف بادکوبه پیشروی کردند و مناطق لنکران وسواحل گیلان را به تصرف درآوردند. حکام محلی نیزکه از کمک فوری آقامحمد خان ناامید شده بود ند، به اطاعت از روسیهگردن نهادند(سپهر، 77:1382).

آقامحمدخان پساز دریافت این اخبارازخراسان عازم قفقازگردید. دراین بین کاترین درگذشت وپل اول به قوای روسی دستورداد از قفقاز عقب نشینی کنند.آقا محمد خان پس از ورودبه قفقاز به سرکوب خوانین یاغی از جمله ابراهیم خان جوانشیر پرداخت وپس از ورود به شوش در21ذیحجه 1211 ه ق /1767 م دراین قلعه به قتل رسید. با قتل آقا محمد خان ومرگ کاترین برای مدتی آرامش بین دوکشور برقرار گردید(نفیسی ،1369.70 ).

باجلوس فتحعلی شاه به جانشینی آقامحمد خان مجددا دوره اول جنگ های ایران باروسیه درماه رمضان 1218 ه ق /1804م آغاز شد. فتحعلی شاه نخست با غروری که از زمان غلبه ی آقامحمدخان برگرجستان درذهن خودداشت به میدان آمد ولی در اندک زمانی حس کرد که ازعهده برنخواهد آمد.این بودکه به ناپلئون متوسل گردید ( نفیسی ،همان: 118 ). اما به دلیل عدم آشنایی شاه و درباریان از اوضاع سیاسی جهان و شیوه های متعارف دیپلماتیک سرانجام پس از نزدیک به یازده سال مجبور به قبول دو عهدنامه ننگین گلستان و ترکمن چای گردید.

   تاریخچه روابط تجاری کمپانی هند شرقی با ایران

دوره ی اقامت تجار انگلیسی در ایران به قرن هفدهم میلادی باز می گردد. در این دوران کمپانی موسوم به « هند شرقی » که دامنه ی فعالیت خود را از بندرسورات در کرانه های اقیانوس تا خلیج فارس گسترش داده بود،در ماه دسامبر سال 1616 میلادی کشتی تجاری موسوم به جمیز را روانه بندر جاسک در سواحل مکران نمود. دوسال بعد کمپانی انگلیسی هند شرقی در بندر گرم و سوزان جاسک یک پایگاه تجاری بر پا نمود که از محل همین پایگاه کالاهایی که از انگلیس و هندوستان می آوردند روانه ی شیراز و سایر شهر های ایران می گردید.

در جنگ 1622 م شاه عباس برای بیرون راندن پرتغالی ها از دژ مستحکم آن ها در جزیره ایرانی هرمز که در فاصله کوتاهی از ساحل واقع شده بود،اقدام کرد.

کمپانیهند شرقی به کمک قوای شاه عباس شتافت چرا که پرتغالی ها رقیب تجاری بازرگانانانگلیس محسوب می شدند. بنابراین بعد از پیروزی نیروهای ایرانی ورانده شدن قوای پرتغالی ها انگلیسی ها اجازه یافتند در گمبرون که بعد از آن بندر عباس نامیده شد، شعبه ای دایر نمایند و فعالیت های بازرگانی خود را توسعه دهند.

 از این رو تا سال 1763م بندر مذکور مهم ترین مر کز فعالیت کمپانی هند شرقی در خلیج فارس محسوب می گردید اما در این سال به سبب آشوب هایی که در ایران به وقوع پیوست، باعث قطع ارتباط این بندر با سایر نقاط کشور گردید.

کمپانی انگلیس مقر خود را از بندر عباس به بصره انتقال داد زیرا در آن موقع بصره در حوزه ی اقتدار عثمانی قرار داشتاما پس از مدتی شیخ بوشهر ضمن امضای قراردادی با نمایندگان کمپانی هند شرقی،به آن ها اجازه داد تا در بوشهر به تأسیس تجارت خانه ای بپردازند.

بنابراین در سال 1778 میلادی کمپانی هند شرقی مرکز فعالیت بازرگانی خود را از بصره به بندر بوشهر منتقل کرد. تا این تاریخ دولت بریتانیا فاقد نماینده سیاسی در ایران بود و امور مربوط به تجارت فیمابین که احتمالاٌ پیش می آمد، توسط گردانندگان کمپانی هند شرقی حل و فصل می گردید.

 از این رو گردانندگان اولیه کمپانی شرقی انگلیس همچون سایر کمپانی های تجاریاروپائی فقط دارای انگیزه های مالی بودند اما با افزایش مشکلات در هندوستان ( رایت، 1364: 16) و ظهور رقبای آسیایی چون افغانستان، اور و-آسیایی روسیه و اروپائی چون فرانسه در صدد حفظ قلمرو تجاری خود از دستبرد رقبا به شیوه های سیاسی نظامی و غیره بر آمد.

شاید با توجه به تاریخچه استعمار بتوان گفت اوج  دست اندازی ها و جهان خواریهای امپراتوری بریتانیای کبیر در سده ی هیجدهم و نوزدهم در پنج قاره ظاهراً نه با موافقت و هماهنگی با لندن، بلکه فقط با تصمیم گیری های محلی شرکت های بازرگانی( کمپانیهای شرقی و غربی) یا مأموران دولتی یا ماجراجویان تحقق یافته است.سپس پادشاهی انگلستان به دنبال آنان چتر سیاسی و نظامی خود رابرسر آن ها برافراشت .

 

آغاز ورود کمپانی هند شرقی انگلیس به عرصه ی سیاسی ایران

تشدید رقابت های دول استعماری اروپا در نیمه سده ی هیجدهم و آستانه سده ی نوزدهم میلادی در آسیا به ویژه اقیانوس هند و خلیج فارس به ناچار ایران را در گردونه ی سیاست بین المللی داخل نمود.این واقعه ظاهراٌ همزمان با فعالیت های آقامحمد خان مؤسس سلسله ی قاجار آغاز شد زیرا در این هنگام فرانسه که در اروپا با انگلستان درگیر بود،در اواخر سال 1210 ه. ق/1795م سفیرانی را برای مذاکره با آقا محمد خان روانه کرد تا او را برای حمله به عثمانی و کمک به تیپوسلطان در هند ترغیب کنند.این هئیت تلاش کردند تا ضمن اتحاد با ایران،اجازه تأسیس دفتر نمایندگی تجاری در بندرعباس را نیز به دست آورنداما دولت ایران از پذیرش این درخواست ها به علت قتل آقا محمد خان خودداری کردوآنان دست خالی به فرانسه باز گشتند (آوری ،1387: 367 ).

اما فعالیت فرانسویان در ایران ،خلیج فارس و مسقط، انگلیسی ها را نیز به فکر برقراری ارتباط با ایران انداخت.به ویژه که در همین زمان تیپوسلطان حاکم ایالت میسور هند علیه انگلیسی ها سر به شورش برداشته بودو فرانسوی ها از "زمان شاه" امیر افغانستان و نواده ی احمد خان دُرّانی، مؤسس کشور نو پای مستقل افغان پس از مرگ نادرشاه درخواست کردند به تیپوسلطان برای بیرون راندن انگلیسی ها کمک نماید زیرا خود زمان شاه نیز به قصد گسترش قلمرو خویش آماده حمله به سند و پنجاب بود.

درحالی که لرد ولزلی  Lord wellslyفرماندار کل مستعمره انگلیسی هند درحال جنگ با ماراتاها وارثان امپراتوری مغول در هند مرکزی و شمال دکن از یک سو و تیپوسلطان میسور از سوی دیگر بود.این موضوعات عزم فرماندار کل را برای برقراری رابطه با دربار ایران وفتحلی شاه قطعی ترکرد. تا ازوجود او برای بازدارندگی زمان شاه افغان جلو گیری نماید. بنابراین در راستای همین سیاست در سال 1798م/1214ه. قمهدی علیخان نماینده کمپانی که دربوشهراقامت داشت ودراصل خراسانی بود به همراه هدایای گرانبها به دربارایران اعزام شد(خورموجی 12:1344).

ازسوی دیگر تیپوسلطان نیز که به دوستی وکمک ایران چشمدوخته بود سفیری به دربار شاه قاجار روانه کرد اما از خوش اقبالی فرماندار کمپانی هند در این هنگامتیپو صاحب درجنگ کشته شد و لرد ولزلی از شریکی ازسرسخت ترین دشمنان داخلی هند آسوده شد اما به نوشته سایکس هنوز هم نگرانی انگلیس ها کاهش نیافته بود(سایکس ج2 ،434:1368). ازاین روتقاضای سفیرکمپانیاین بودکه درآن شرایط ایران بدون استفاده از زور زمان شاه را از حمله به هند باز دارد.

فرمانروای جوان افغان که دردام توطئه خطرناکی افتاده بود، در همین زمان از روی ناآگاهی سفیری به نزد فتحعلی شاه فرستاد تا از شاه تقاضا کند ایالت خراسان را بدو واگذارد. فتحعلی شاه که از این گستاخی فرمانروای افغان سخت آشفته شده بود، بدو پیغام داد که به زودی سپاهیان ایران تمام افغانستان را مسخر خواهند نمود و مرزهای شرقی کشور را به همان حدود ایام صفویه خواهند رساند.

 این پیشامد کاملاً به نفع کمپانی هند شرقی تمام شد زیرا مهدی علیخان نیز که به دربار وارد شد با صرف پول وپخش هدایای هنگفت بین شاه و درباریان قاجار توانست نقشه ی لرد ولزلی را عملی نماید و نائره جنگ بین آن ها را مشتعل سازد.( پیرنیاواقبال،1383:907- 908و خورموجی 1344: 12). بعلاوه از این تاریخ زمینه برای اقامت سفیری از جانب کمپانی و انگلیس در تهران فراهم شد. چه تا این زمان چنین اجازه ای به نماینده کمپانی و آن دولت داده نشده بود.

 در راستای این سیاست استعماری نماینده کمپانی هند شرقی، فتحعلی شاه پس از ورود مهدی علیخان به تهران به دو اقدام اساسی دست زد. نخست دولت ایران هم سفیری را که حاج خلیل خان قزوینی نام داشت به هندوستان فرستاد و حاج خلیل خان در بمبئی مقیم شد. گر چه اندک مدتی بعد در نزاعی که در سال 1804 م /1219 ه. ق بین قراولان هندی و کسان ایرانی او در گرفت، در همان زمان کشته شد اما لرد ولزلی بلافاصله نامه ای به فتحلی شاه نوشت و از این سوء تصادف معذرت خواست بنابراین شاه به دنبال آن خواهر  زاده ی حاج خلیل خان را به جای او در هند منصوب کرد.

تا سال 1799م ظاهرا هنوز خطر ناپلئون برای هند جدی نشده بود و انگلیسی ها بیشتر از هجوم افغان ها به هند در وحشت بودند ؛ لیکن بعد از 1800 م، نگرانی اصلی انگلستان خطر اتحاد ناپلئون با پل اول بود که در نهایت امکان عبور ارتش های این دو کشور اروپائی را باهمکاری ایران به هندوستان فراهم می کرد. تردیدی نیست که بازیگرانسیاسیاستعماری بریتانیا برای توجیه و دخالت های مأموران خود در ایران و افغانستان و سایر نواحی متشبت به دستاویزهای واهی شوند.

 چنانچه رایت نیز چنین روشی را را در کتاب خویش در پیش گرفته است. او تأکید می نماید که امپراتوری روسیه، افغانستان و فرانسه نسبت به حضور انگلستان در هند حساسیت از خود نشان می دادند و از همین روی بریتانیا که در مورد به خطر افتادن مستعمره خود از سوی دشمنان خارجی به هراس افتاده بود بناچار به ایران به مثابه یک کشور حائل برای دفاع از قلمرو امپراتوری بریتانیا می نگریست و همین انگیزه موجب گردید تا سال 1798 م بریتانیا حضور خود در ایران را شدت بخشد.

بنابراین در جدایی هرات از ایران نیز در راستای همین روش از نظر انگلیسی ها قابل توجیه بود. در ماجرای هرات که به قول مکناپل وزیر مختار انگلیس « بی آن هیچ اطمینان و خاطر جمعی برای حفظ هندوستان متصور نبود و فتح آن از طرف ایران افغانستان را ازدسترس دولت انگلیس خارج می کرد» (رایت1364  :16). از این رو استعمار انگلیس با ایران به دشمنی برخاست و استدلال و مستمسک وی این بود که« اقدامات دولت ایران در تصرف هرات اولاً به تحریک دولت روس انجام می گیرد، ثانیاً چون ایران با دولت روس معاهده ی سیاسی و تجاری دارد و تمام مواد این عهد نامه به نفع روس هاست،هرگاه دولت ایران هرات یا قسمت های دیگر افغانستان  را متصرف شود، دولت روس در آن قسمت ها نیز همان امتیازات سیاسی و اقتصادی راخواهد داشت که به موجب عهد نامه ترکمن چای بدست آورده است.سوم این که دولت ایران به خواهش های آن ها تن در نمی داد بدین معنی که از دادن امتیازات روی زمینه همان مواد و شرایط عهد نامه ترکمان چای خود داری می نمود.»( رایت1364:17 ومحمودج1، 1367 :289). گرچه تهدیدات افغانستان و فرانسه  دیری نپائیدند، مخصوصاً اهداف ناپلئون که به هیچ وجه تحقق نپذیرفت، و فقط جنبه تهدید شفاهیبود و بساما همین مسائل به نوشته رایت موجبات شروع دوران جدیدی در روابط بین دو کشور ایران و انگلستان را فراهم آورد.

وحشت از روسیه و فعالیت های او، زمینه ی دخالت هر چه بیشتر کار گزاران کمپانی هند شرقی و انگلیسی ها را در ایران باعث گردید. چنان که این امر موجب گردید تا اندکی بعد فرمانداری کل کمپانی و سپس پادشاهی بریتانیا برای کنترل هرچه بیشتر فضای حائل ایران با عقد قراردادهای نظامی میان دو کشور و اعزام هیات های نظامی انگلیس جهت تعلیم سپاهیان ایران و متعاقباٌ استقرار روابط کامل سیاسی میان دو کشور اقدام کنند.

روس ها عامل تشدید سیاست های استعماری کار گزاران کمپانی هند شرقی

بدون تردید با توجه به آنچه گذشت توجه روس ها به خان های آسیای مرکزی و پیشروی آن ها در شرق دریای خزر از قرن هیجدهم به بعد یکی از عوامل اصلی و عمده اعمال فشار و مضایق سیاسی بریتانیا بر ایران و ایرانیان به شمار آمده است.

البته تلاش های سیاسی و نظامی روس ها در شرق دریای خزر بدان جهت بود که اگر شرایط تهدید انگلیسی ها در هند را نداشته باشند، حداقل بتوانند باتسخیر مناطقی از آن هم قرارگاه های نظامی خود را به مرزهای هند نزدیک کنند و هم افغانستان را که تبدیل به دیوار دفاعی هند شده بود در معرض تهدید قرار دهند(آتاماژور،1383:2-23) اماتردیدی نیست که روس ها پیش از آن نیز به این موضوع توجه داشته و خواهان نفوذ در آن منطقه و یافتن راهی به سوی هند بودند. همین امر باعث شد که در نخستین   سال های دهه ی 1830 ممحافل حاکمه لندن و کلکته به طور روز افزونی شاهد گسترش سیاست های توسعه طلبانه روسیه به طرف هند باشند. به طوری که به زودی این نگرانی تبدیل به یک مشغله ی فکری دائمی در لندن و کلکته گردید.

بعداز معاهده ی ترکمن چای اقدامات تهدید آمیز روسیه نسبت به هندوستان از طریق افغانستان و ایران شکل می گرفت (ترنزیو 1363 : ، 26 -27) . حتی ر،وادلای فرانسوی نیز در اثر خود راجع به خلیج فارس بدین حساسیت انگلیس اشاره دارد(وادلا.2536.:82-79 ).

از همین رو پادشاهی بریتانیا پس از شورش 1858 م هندی ها و سرکوب آنان، کمپانی را ملی اعلام نمود و آن را مستقیماً زیر نظر وزارت امور خارجه برتیانیا قرار داد. پس از آن واقعه بود که دو قدرت استعماری روس و انگلیس در فضای ایران به تقابل مستقیم مشغول شدند.

نتیجه

چنان که اشاره شد مردم کشورهای حوزه مدیترانه از ازمنه دور از وجود سرزمین افسانه ای و خیال انگیز هند آگاهی داشتند. سربازان این خطه در قرن پنجم پیش از میلاد تحت فرمان سلاطین هخامنشی با جنگجویان یونانی در خاک یونان دست و پنجه نرم کرده بودند. حتی پیش از حمله اسکندر مقدونی بین هندوستان و حوزه مدیترانه روابط حسنه ومناسبات متعارفی ایجاد شده بود. در دوره ی امپراتوری روم کشتی های رومی از پایگاه های دریایی خود واقع در مصر به بنادر هندوستان رفت وآمد می کردند.

از حفاری هایی که ظاهراً طی سال های اخیر در جنوب هند به عمل آمده می توان به وجود این مناسبات تجاری و مستمر و قابل ملاحظه بین امپراتوری روم و امارت های جنوب هند پی برد. مناسبات هند و اروپا در اواخر عهد قدیم و اوایل دوره قرون وسطی که مقارن اضمحلال امپراتوری روم و هرج ومرج و دوره ملوک الطوایفی بوددچار فترت شد. با وجود این عده کثیری از اروپائیان همچنان مسحور هند و شیفته این سرزمین عجایب بودند. پس از نخستین جنگ های صلیبی که در واقع آغاز تجاوز اروپا به شرق بود، اروپائیان بار دیگر با کشورهای خاور نزدیک تماس مستمر و مستقیم پیدا کردند و چشم حسرت به هندوستان دوختند.

بنادر ونیز و ژن که بلافاصله پس از جنگ های صلیبی تجارت دنیای آن عصر اروپا را به خود اختصاص داده بودند، از اوضاع و احوال و شرایط زندگی وتجارت درهندوستان اطلاعات مبسوطی پیدا کردند. صیت شهرت هندوستان حتی در بندر آنورس (A nvers)نیز که از دور افتاده ترین نقاط جهان آن روز به شمار می رفت پیچیده بود.درقرن سیزدهممیلادی پای جهانگردان اروپایی به هندوستان باز شدجمعی سیاح و مبلغ که مشهورترین آنان مارکوپولو ( Marcopolo) ، فری یارادوریک (Friyara doric) و مونته کوروینو( Montechrvino) بودند به شبه قاره هند سفر کردند.

آثاری که این پیشاهنگان غرب از خود باقی گذاشتند تخیل اروپائیان را بیش از پیش تحریک و علاقه آنان را به هند برانگیخت . چه این سرزمین از ازمنه قدیم مهد افکار عالی و اندیشه های ژرف بود. از همین رو تماس اروپا با هند در تاریخ سیاسی و به ویژه استعماری و فرهنگی دو قاره تأثیر عمیقی از خود به جا گذاشت زیرا اهداف سوداگران و ماجراجویان غربی را که در ابتدا صرفاً دارای اهداف تجاری بود به دلیل منافع سرشار استعمار تحت الشعاع خود قرارداد وهمین امر باعث تحولات عمیق سیاسی و اقتصادی در کشورهای آسیایی گردید زیرا مؤسسات مالی همچون کمپانی های هند شرقی که از ابتدای تأسیس درقرن هفدهم به قصد تجارت کار خود را آغاز کردند، مدتی بعد نقش عمله استعمار را در گسترش اهداف استعماری در سرزمین های دیگر و همچنین چپاول و غارت سایر کشورها را وجهه ی همت خویش قرار دادند.

در راستای همین سیاست تجاوز کارانه بود که دخالت در امور کشورهای مجاور از جمله ایران و افغانستان را به بهانه حفظ حدود قلمرو مستعمرانی خود از دستبرد سایر کشورهای رقیب حق مشروع خود تلقی کردند و ایران در آغاز سده نوزدهم به صورت بازیچه ی بین دو کشور روسیه از طرف شمال و انگلیسی ها از طرف جنوب در آمد. در واقع به تعبیر دقیق تر می توان گفت همچنان که کارگزاران کمپانی از ایران به عنوان فضای حائل و از افغانستان به ویژه هرات به عنوان دیوار حائل استفاده کردند، سرانجام خلیج فارس را نیز به عنوان خلیج ( آبراه)حائل برای قلمرو  کمپانی هند شرقی قلمداد نمودند.

1-     آتاماژور،کستنکو،شرح آسیای مرکزی و انتشار سویلیزاسیون روسی در آن، ترجمه اردوس داود خانوف، تصحیح غلامحسین زرگری نژاد، تهران: موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی ،1383. 
2-     دولاندلن، ش ،تاریخ جهانی، 2جلد ترجمه احمد بهمنش، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1368.
3-     آوری ،پیتر ،تاریخ ایران، (افشاریه ،زندیه ،قاجاریه ) ترجمه مرتضی ثاقب ،تهران :جامی، 1384.
4-     پانیکار ،ک.م ،آسیا و استیلای باختر، ترجمه محمد علی مهمید ، تهران :انتشارات روز،1347.
5-     پیرنیا ، حسن و اقبال عباس، تاریخ ایران ، چاپ سوم، بی جا: انتشارات بهزاد،1383.
6-     ترنزیو،پیوکارلو،رقابت روس و انگلیس در ایران و افغانستان، ترجمه عباس آذرین ،تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب ،1363.
7-     خورموجی،محمد جعفر،حقایق الاخبار ناصری ،به کوشش حسین خدیوجم ، چاپ اول ،تهران:زوار،1344.
8-     سپهر،محمد تقی لسان الملک، ناسخ التواریخ، به اهتمام جمشید کیانفر، تهران: انتشارات اساطی،1377.
9-     رایت،دنیس، انگلیسی ها در میان ایرانیان ،ترجمه اسکندر دلدم، تهران: انتشارات نهال، 1364.
10-   شیرازی، میرزافضل الله، تاریخ ذوالقرنین، به تصحیح ناصرافشاری، تهران: وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،1380.
11-   سایکس، پرسی، تاریخ ایران، 2 جلد ، چاپ چهارم ، تهران: انتشارات دنیای کتاب، 1368.
12-  کاظم زاده،فیروز ، روس و انگلیس در ایران، 1814-1964، ترجمه دکتر منوچهر امیری ،چاپ دوم ،بی جا، انتشارات  و آموزش انقلاب اسلامی،1371.
13-  کراس ،کالین، چگونه امپراتوری بریتانیا به زوال گرائید، برگردان .ا.ش.ژندنیا، چاپ دوم، انتشارات ایران زمین،1360.
14-   لکهارت،لارنس ، انقراض صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ترجمه مصطفی قلی عماد،تهران: انتشارات مروارید،1368.
15-   لیتل فیلد، هنری و تاریخ اروپا از 1825 به بعد ،ترجمه فریده قره چه داغی(صحیحی )تهران: انتشارات ترجمه و نشر کتاب،1351.
16-   مروزی، محمدصادق وقایع نگار(هما)، آهنگ سروش(تاریخ جنگ های ایران و روس) ،گردآورنده مرحوم حسین آذر، تصحیح امیرهوشنگ آذر،بی جا، 1369.
17-   محمود، محمود، تاریخ روابط ایران وانگلیس در قرن نوزدهم، 8 جلد، تهران: انتشارات اقبال،1367.
18-   میرفندرسکی،احمد، پیدایش و سقوط امپراتوری مستعمراتی پرتغال در هند، تهران: انتشارات ابن سینا 1341.
19-   نهرو،جواهر لعل، نگاهی به تاریخ جهان ،ترجمه محمود تفضیلی ،3 جلد،چاپ پنجم ،تهران:انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1353.
20-   نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر،2جلد،چاپ دهم،تهران: انتشارات بنیاد،1367.
21-   ولز،ه.ج ،کلیات تاریخ، باتجدید نظر ریموند پوتسگیت، ترجمه مسعود رجب نیا ، تهران: بنگاه ترجمه ونشرکتاب،1353.
22-   وادالا،ر،خلیج فارس در عصر استعمار، ترجمه پروفسور شفیع جوادی ،تهران: انتشارات سحاب، 2536.
 
23-ENCYCLOPAEDIA  AMERICANA , COMPLET IN  THIRTY  VOLUME, PRINTED IN U.S.A,2002.
24-The new encyclopaedia britanica , fifteen edition , vol, -29,    printed  in U.S.A, the university of chicago,1978.
25-Thompson Edward John &Geoffrey Theodore . rise and fulfilment  of british in india . UniversityoF Michigan,1962.
26-vernadsky georgye .AHistory of Russia U.S.A. London,Newyork,Toronto, bantam book,1961.
 
 
All Refrences in English 
1 – Atamazhor,Kestenco.Shrhe Asiya Markazi Wa enteshar Suvilizasiun Rosi Dar iran. Translated by Ardos Davodkhan.Corrected by Gholam Hussain Zargarinezad, Moaseseh ,Tahghighat and Tosee ye  oloom Ensani Publication,Tehran ,2004.
2– Avri,Peter. Tarikh iran(Qajarieh,Zandieh,Afsharieh) Tarjomeh,Morteza,Sagheb. Tehran: Jami Publication, 2005.
3 – Doulandulon,Sh. Trarikh Jahani.(Vol 2) Translated by Ahmad Behmanesh,Tehran University Publication, 1989.
4 – Panikar,k,m. Asiya Wa Estilae Bakhtar. Translated by Muhammad Ali Mahmid, Tehran: Ruz Publication, 1968.
5 – Pirnia, Eqbal,H., A. Tarikh Iran , Biga . Behzad Publication, 2004.
6 – Khormugi, M,J. Haqayegh Al Akhbar Naseri. With the Endeavour of khadir Jam,H.     Chap Awal , Theran: Zawar Publication, 1965.
7 – Sepehr, LesanAlmolk,M.,t . Nasekh Altavarikh. With the Endeavour of  Kianfar,J, 1998.
8 – Right, Denis. Englisiha Dar Miyan Iranian . Translated by Eskendar Doldom, Tehran:Nahal Publication, 1985.
9 – Shirazi , M., F. . Tarikh zolqarnin. Corrected by Naser Afshari, Vezarat Farhang Wa Ershad Islami Publication, 2001.
10 – Sykes,P. Tarikh Iran. (Vol.2) Fourth Edition, Tehran: Donyaye ketab Publication, 1979.
11 – Ternezio,P. Reghabat Rous Va Englis Dar Iran Va Afghanestan. Elmi and Farhangi Publication. ,1984.
11 – Kazemzadeh,F. Rous Va Englis Dar Iran. 1814-1964, Translated by Manoucher Amiri, Chape Dovom ,biga . Entesharat va Amouzesh Enghelab Eslami Publication ,1992.
12 - .Kras,k. .Chegune Emperatourie Britania be zaval garaied . Bargardane A.sh , Zandnia , Second edition, iran Zamin Publication, 1981.
13 – Lakhart,l. Engheraze Safavie Va ayame Estilaye afaghene dar iran. Translated by Mostafa gholi Emad, Morvarid  Publication ,third edition, 1989.
14 – Little Field,h. v. Tarikh ouropa az 1825 be baad. Translated by Farideh ghareh che daghi(sahihi) Tehran: Tarjomeh va nashre Ketab Publication,1972.
15 – Marvzi,m.,s. Vaghaye N(H). Ahang Soroush( Tarikh Janghaye Iran va rous ).Gerdavarandeh marhoum Houssein Azar, corrected by Amir Houshang Azar.Bija , 1990.
16 – Mahmoud, M. Tarikh ravabete Iran va Englis dar gharn 19. Vol.8, Tehran : Eghbal Publication, 1974.
17 – Mirfendereski,A. Peydayesh va soghute emperaturie mostameratie Portaghal dar hend . be enzemam bahsi dar mahiate estemar va jonbesh zede an , (first edition ) Tehran: Ebn Sina Publication ,1962.
18 – Nehro,J.,l. Negahi be tarikh jahan . Translated by Mahmoud Tafazzoli , fifth edition, Theran : bongah trjome va nashre ketab Publication ,1974.
19 – Nafisi,s . Tarikh ejtemai va siasi iran dar dore moaser ( vol 2 ). Bonyad Publication , tenth edition, 1988.
20- Welz,h., j. Koliate tarikh . dournami az tarikh zendegi va adami az aghaz ta 1960 miladi ., Translated by Masoud Rajabnia ,Tehran: bongah Tarjome va nashre ketab Publication,1974.
21 – Vadala ,R. Khalije Fars dar asre estemar. Translated by Shafie javadi Tehran : sahab Publication , 1977 .