نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
دانشگاه مازندران
چکیده
درمیان جلوههای گوناگون هنر معماری ایران، باغ ایرانی با ظاهری آکنده از سادگی و طراوت بر پایه اصولی مشخص و بنیادین، نمایش نمادینی از بهشت موعود است. هنرمند معمار با تکیه بر اصول اولیه معماری ایرانی و آگاهی از شرایط اقلیمی و توانمندیهای طبیعی مناطق مختلف و با الهام از توصیفات متون مقدسی چون قرآن کریم پیرامون باغ های بهشت، باغ ایرانی را خلق میکند. در این میان، با افزایش روابط فرهنگی ایران و هند به خصوص در دورههای تیموری و صفوی، باغ ایرانی نیز همچون سایر ارکان معماری ایرانی، الگوی هنرمندان هندی قرار میگیرد که تجلی این تاثر در قلمرو معماری گورکانیان به وضوح قابل مشاهده است. در این پژوهش با بررسی هندسهی باغ و برخی عناصر طبیعی و مصنوع مشخص گردید که باغ های عصر صفوی با ورود به هند در عصر گورکانی، بستری متفاوت، شکلی خاص و متمایز با تاکید بر هنر بومی را به نمایش می گذارند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Comparative Studies on Spatial Structure of Persian Gardens in Safavid and MughalPeriods
نویسندگان [English]
- s m
- a t
- s s
چکیده [English]
Among the variousdisplays of Iranian architecture, Persian gardens have been simple and fresh based on the fundamental principles and aresymbolized as the Paradise. The Architect creates Persian gardens using the primitive principles of Iranian Architecture, being aware of the climates of different areas and inspiringof the Holy Quran's descriptions of heaven's gardens.Meanwhile, by the increased cultural relations of Iran and India speciallyin Timurids and Safavids era, Persian gardens as well as other Iranian architecture elements, have been patterned for Indian artists that their impacts are obviously revealed in architecture territory of Mughals.
The results demonstrate that the presence of safavid gardens in India in Mughal era indicate a specific form and local art on the Mughal gardens.
کلیدواژهها [English]
- Persian Gardens
- spatial structure
- Safavid
- Indian Mughal
چکیده
درمیان جلوههای گوناگون هنر معماری ایران، باغ ایرانی با ظاهری آکنده از سادگی و طراوت بر پایه اصولی مشخص و بنیادین، نمایش نمادینی از بهشت موعود است. هنرمند معمار با تکیه بر اصول اولیه معماری ایرانی و آگاهی از شرایط اقلیمی و توانمندیهای طبیعی مناطق مختلف و با الهام از توصیفات متون مقدسی چون قرآن کریم پیرامون باغ های بهشت، باغ ایرانی را خلق میکند. در این میان، با افزایش روابط فرهنگی ایران و هند به خصوص در دورههای تیموری و صفوی، باغ ایرانی نیز همچون سایر ارکان معماری ایرانی، الگوی هنرمندان هندی قرار میگیرد که تجلی این تاثر در قلمرو معماری گورکانیان به وضوح قابل مشاهده است. در این پژوهش با بررسی هندسهی باغ و برخی عناصر طبیعی و مصنوع مشخص گردید که باغ های عصر صفوی با ورود به هند در عصر گورکانی، بستری متفاوت، شکلی خاص و متمایز با تاکید بر هنر بومی را به نمایش می گذارند.
کلیدواژهها: باغ ایرانی، ساختار کالبدی- فضایی، صفویان،گورکانیان هند.
1- مقدمه
از دیرباز، بــاغ ایرانی همچون دیگر عناصر هویتبخش فرهنگ ایـرانی،الگــویی
*Email:r.mousavihaji@umz.ac.ir دانشیار گروه باستانشناسی دانشگاه مازندران استادیار گروه باستانشناسی دانشگاه مازندران abedtaghavi@gmail.com Email: ** دانشجوی کارشناسی ارشد باستانشناسی دانشگاه مازندران Email:soraya_sharifi@ymail.com ***
تاریخ دریافت:17/5/93 تاریخ پذیرش: 16/11/93
|
شایسته برای معماری مناطق همجوار به شمار میآمده است. از حوزههای فرهنگی که با ایران، دارای روابط سیاسی و فرهنگی طولانی مدتی بودهاند، میتوان به سرزمین باستانی هند اشاره کرد. یکی از نتایج این ارتباط دیرین تاریخی، ترکیب موفقیتآمیز بناسازی ایرانی و هندی است که در درخشندگی و شکوه معماری هندو اسلامی تجلی یافته است(گروبه و دیگران،265:1379). در بیشتر تحقیقات انجام شده، مسائل کلی معماری و تحولات شکلی باغها موردتوجه بوده است و واکاوی علل تغییرات شکلی و تاثیر متغیرهای مختلف در سازمانیابی فضایی باغها در نظر گرفته نشده است. این تحقیق با محور قرار دادن پرسش های زیر می کوشد تصویری روشن از تحولات باغ سازی ایرانی در هند ارائه دهد:
الف- مهمترین تغییرات در نظام ساختاری و فضایی باغهای عصر صفوی و هند در عصر گورکانی چه بوده است؟ ب- افزون براین، متغیرهای مؤثر در ایجاد این تغییرات شامل چه مواردی بودهاند؟ در پاسخ به سوالات این فرض مطرح میگردد که ایران عصر صفوی و هند عصر گورکانی در زمینهی اجزاء بصری باغ (عناصر مصنوع و طبیعی) در اصول کلی پیرو یک قاعدهاند، اما در جزئیات دارای تفاوتهایی هستند که از نظر زیباییشناختی، ویژگیهای قابلتوجهی را به نمایش میگذارند. مولفههای موثر در ایجاد این تغییرات نخست، شامل عوامل درونی و بومی و در پی آن شامل عوامل بیرونی است که خود در برگیرندهی یک سری عوامل متعددی است که بر مصالح و شیوههای اجرایی، هنر بومی، انواع نقوش تزئینی و سایر جنبههای معماری تاثیر گذاشته است.
2- پیشینه ی پژوهش
مطالعات و گزارشهایی که در ارتباط با این موضوع صورت گرفته را میتوان در دو حوزه مورد بررسی قرار داد: دسته اول رویکرد تاریخی است که در آن به ویژگیهای تاریخی، دوره بندی زمانی باغسازی ایرانی و سیر تحول معماری پرداختهاند انصاری،) 1378( .پیرنیا،)1373). دستهدوم رویکرد معماری است که در آن محققان ایرانی اغلب با تکنگاری در زمینهی باغهای ایرانی، به عوامل شکلگیری، گونهشناسی، عملکرد و نیز هندسه و ساختار فضایی باغ ایرانی پرداختهاند آریانپور،)1365( .شاه چراغی،) 1389 .(حیدرنتاج، )1380( .خوانساری،)1383( .ویلبر،) 1348). از سویی دیگر، پژوهشهای محققانی نظیر شیمل،(1386). کخ،1373. کوثر،1389) قابل تأملاند. ایشان در ذیل معرفی تاریخ فرهنگ و تمدن فرمانروایان مغولی در هند در فصلی مجزا به باغهای گورکانیان هند با تأکید بر جنبههای زیباشناسانه آن پرداختهاند.
3- مطالعه تطبیقی ساختار هندسی باغ ایرانی و هندی
الگوی ساماندهی طبیعت در باغ ایرانی، الگویی چهارقسمتی است با دو جوی آب متقاطع و حوضی در مرکز که از آن، نظام هندسی، نظام کاشت و نظام آب تبعیت میکنند. بیشتر محققان بر این باورند که این الگوی چهارقسمتی را که به عنوان الگوی چهارباغ نامیده میشود،میتوان یک کهنالگو دانست(شاه چراغی،111:1389 ).هنوز به طور دقیق مشخص نیست که نخستین بار واژهی چهارباغ از چه زمانی در فرهنگ معماری باغ مورد استفاده قرار گرفت، به روایتی کلمهی باغ و چهارباغ در دورهی سلجوقی وارد ادبیات زبان فارسی شد. همانند مساجد چهارایوانی، مدارس چهارایوانی و کاروان سراهای چهارایوانی. براین اساس، چهارباغ نیز از نوآوریهای این عصر درنظرگرفته شده است(حیدرنتاج،127:1389). هروی در روضهی هشتم کتاب ارشاد الزراعه در وصف چهارباغ این چنین بیان کرده است:
"...طرح آن است که گرد چهارباغ را از پاى دیوار سه ذرع گذاشته بعد از آن یک ذرع جوى سازند و کنار جوى که از جانب دیوار است، سفیددار سمرقندى نزدیک یکدیگر کارند که خوش نماست"(هروی،280:1356).
شاخصترین مولفه انتظام مرکزی در باغهای ایرانی را میتوان منتسب به باغهای اصفهان در عصر شاه عباس اول صفوی دانست. زیرا دو ویژگی اساسی طرح اصلی شاه عباس در باغسازی یعنی چهارباغ و میدان نقش جهان مورد توجه قرار گرفت(سیوری،156:1372). در برخی از نسخههای خطی، فلسفه وجودی شکل چهارباغ را با نظم کیهانشناختی مرتبط دانستهاند و براین باورند که چهارباغ نماد و بیان جهانی در چهار قسمت است که همراه با نقطهای برجسته در مرکز آن قرار داشته است. شایان ذکر است که با بررسی در بسیاری از باغهای ایرانی و هندی، این طرح اجرا شده است (پوپ،1673:1387). ساختار کالبدی باغهای مغولی نیز اغلب دارای نظمی هندسی در بخشهای اصلی و در زیربخشها بوده است. چهارباغ پارسی به عنوان الگویی برای پیادهسازی نقشههای باغها در این دوره به کار گرفته شد (کوثر،67:1389). عقیده ساخت چنین باغی، از سرزمینهای تیمور برخاست. این مفهوم در دورهی گورکانیان نیز پیگیری شد و در مورد باغهای آرامگاهی و تفریحی هم موردتقلید قرار گرفت. باشکوهترین نمونههای قابل اشاره در لاهور، دهلی، آگره و کشمیر قابل مشاهدهاند (گروبه و دیگران،273:1379). به تعبیری دیگر، سنت باغسازی،نقطهی عطفی در معماری تدفینی هند شد(همان ،265). آرامگاه همایون در بخش میانی باغی مربع شکل قرار داشته است. در این باغ نیز به شیوهای شبیه چهارباغ ایرانی، فضاهای احداثی به نه بخش کوچکتر تقسیم شدهاست. باغی که پدید آمده، احتمالاً اشاره تلویحی به باغ بهشت است که در انتخاب شکل هشتبهشت دیده میشود(بلرو بلوم،699:1390). طرح اولیه باغ کشمیر از چهارباغی با دو تراس که محاط بر یک آبراههی مرکزی است، شکل یافته است. در باغ لاهور هم، تراس مستطیلی که بین آن ها قرار گرفته، پیچیدگی بیشتری به فضا داده است(کخ،116:1373). این باغ میراث سنت معماران ایرانی در هند است، به طوری کهپلان طراحی شده شیخ بهایی در باغ زیبای فین کاشان الگویی برای باغ شالیمار لاهور شد(هیأت مولفین،346:1384). اگرچه درجه پختگی میراث معماری باغ ایرانی را در بهترین نمونه از الگوی چهارباغ در بنای معروف تاج محل در آگره میبایست دید(کونل،215:1368). نگارندگان بر اساس شاخصهای سهگانه نظام کاشت، آبیاری و عمارتهای احداثی در باغ به مطالعه تطبیقی ساختار هندسی باغ در دو حوزه فرهنگی ایران و هند پرداختهاند که در ذیل به آن اشاره شده است.
1-3-نظام کاشت
ایران مانند بیشتر کشورهای اسلامی در مناطق گرم و خشک قرار دارد. اما با این وجود، احترام به فضای سبز بنابر باورهای عمیق ایرانیان باستان باعث شد تا حفظ منظر طبیعی درختان و بوتهها از مهم ترین ویژگیهای باغآرایی در ایران به شمار رود. نظام کاشت بر چشمانداز محور اصلی در راستای محل قرارگیری کوشک استوار است و بر جهت دید و حرکت در محور اصلی تأکید دارد(شاه چراغی،71:1389). در حالی که نقش درخت برای ایجاد سایه، حفظ رطوبت در محیط هند ضرورتی اساسی به شمار نمیآمده و به همین دلیل از کاربرد درختان بلند و سایهدار و به طبع تشدید پرسپکتیو در راستای طولی باغ پرهیز شده است(انصاری،1389: 10). بازتاب این مسأله به روشنی در طرح قالیهای هندوستان آشکار است. در نقوش ارائه شده، انواع درختان با سرسبزی کمتری از قالیهای ایران نقش شدهاند و تراکم شاخهها و شکوفهها در سطح پایینتری از نمونههای مشابه در ایران را نشان میدهند(احمدی پیام و شیرازی،46:1390).
رعایت نظم هندسی در کاشت درختها تابع سامانه آبیاری و هدایت منابع آب در باغ بوده است (شاه چراغی،136:1389). در بخشی از باغچهها انواع گیاه و سبزی و در قسمتی دیگر درختان میوه کاشته می شد و در بخشهایی دیگر به متنوعترین گیاهان زینتی برخورد میکنیم که از آن جمله میتوان به گل سرخهای چینی و ایرانی، سه گونه گل یاسمن، بیدمشک اشاره کرد. برای حاشیهی باغها درختان چنار و سرو کاشته میشد و درخت صنوبر را برای ردیفهای خارجی در نظر میگرفتند(پوپ،1387: 1677). سرو به دلیل مقاومت در مقابل بیآبی بیشتر از هر درخت دیگر موردپسند ایرانیان بوده است (نوایی و دیگران،340:1390). در کشمیر هند، گلهاى متفاوتى مثل گل سرخ که چند قسم است، سوسن، بنفشه خودرو، یاسمن و چمپه بسیار معطر به وفور مشاهده میشود(جهانگیر گورکانی ،339:1359). در نسخههای مصور بابرنامه، تصویری از بابر به نمایش درآمده که در حال نظارت بر کار باغبانان است. در این تصویر، باغبانانی در حال کندن زمین و کاشت نهال، پخش بذر و تخم هستند (شیمل،353:1386).
3-2- نظام آبیاری
از دوران ایران باستان، معماری همراه با آب و در دامن طبیعت، همزیستی مسالمتآمیزی را تجربه کردهاند (اخوت،39:1391) و در مبانی اعتقادی دین اسلام نیز، جلوههای مختلفی از آب به کرات، تکرار شده است و به اهمیت و ارزش آن در متن کلام خداوند اشاره شده است. سرزمین هند هم با وجود آب و هوای مناسب، رودخانههای وسیع، دارای ریشههای فرهنگی غنی و در خور توجه نسبت به قداست آب است(انصاری، 1389: 9). این امر نشانگر اهمیت مفهومی آب در نزد هر دو فرهنگ است،در حالیکه از نظر کارکردی با توجه به وضعیت اقلیمی این دو سرزمین، تفاوتهایی نیز دیده میشود. اغلب باغهای ایران به خصوص در مناطق کویری و مرکزی با سامانه قنات سازمان یافتهاند. هدایت آب از طریق قنات و انتقال آن به باغهای کویری نشان از مدیریت بهینه معماران ایرانی در نظام آبیاری و آبرسانی بوده است(اخوت،45:1391). از مشخصههای مهم باغ در زیستبوم خشک ایران، تمایل به نمایش آب در سطحی گسترده در معماری بوده است. نمونهی معماری آن، بازی با آب به روش سینهکبکی با مصالح سنگ مرمر است. در این روش،حوض و سرسره را به صورتی میتراشیدند تا موج ایجاد کند و با این تدبیر حجم اندک آب را، با حجمی بیشتر نشان دهد(محمودنژادو صادقی:42،1388). ولی نظام آبیاری در باغهای هندی، شکلی متفاوت را به نمایش میگذارند. شماری رودخانهی پرآب و بزرگ موجب شده تا طراحان عمارات وکوشکها را درکنار رودخانهها مکانگزینی کنند. ساخت عمارت مزار تاجمحل در کنار رودخانهی جَمنا در تداوم این سنت طراحی نمونه قابلملاحظهای است(سلطانزاده،56:1378). در توسعهی آگرا، به عنوان شهری که باغهایی در کنار رودخانه قرار داشت، این مسأله در اولویت اجرا قرار گرفت(کخ:86:1373). به همین دلیل حضور آب که نقشی اساسی در طراحی باغ ایرانی دارد، با توجه به شرایط اقلیمی هند در محور اصلی باغ هندی و دیگر محورهای آن کمرنگ بوده، بهگونهای که جوی آب باریک میان محور پیادهروی باغ در مقایسه با سطوح سخت پیرامون آن تنها جلوهای تزئینی و مینیاتوری داشته و از صلابت محور عریض و سخت باغ نمیکاهد، (رضاپور، 1393: 27).از سوی دیگرآب در باغها هر یک به اشکال مختلف، خود به نحوی در متعادل ساختن درجه حرارت هوا، تأمین رطوبت نسبی برای گیاهان و ایجاد طراوت، بسیار موثر واقع میشد. به همین منظور در اقلیم خشک ایران، آب جاری از جایگاه خاصی برخوردار بوده است و بنا به شیب آرام یا خروشان، از میان آبراهههایی میگذشت. با آهنگی یکنواخت سرریز میشد و از فوارههای بیشماری میجوشید (پوپ، 1387: 1672).لیکن در سرزمین هند علیرغم حضور بسترهای آب به اشکال گوناگون جویها ، نهرها، حوض و آب نماها ، استخر،نمایش آب شکل ساکن به خود گرفته است.
3- 3- عمارتهای احداثی
کوشک یا عمارت درون باغ از جمله عناصر کالبدی باغهای ایرانی- هندی است.کارکرد اصلی این نوع بناها، ایجاد امکان تماشای مناظر باغ و محوطههای اطراف از ارتفاعی بالاتر بوده است(علایی،63:1387). اغلب،کوشکها بر روی سکو و بخش میانی دریاچه یا برکهها ساخته میشد.به طور مثال در اصفهان عصر صفوی، در طول خیابان هزارجریب، نهری قرار داشت که از کوشک تا پل ادامه داشته و آب آن از جویباری تأمین میشد که از کوشک بیرون میآمد(تاورنیه،65:1383). در هند نیز کوشکها در نقاط مرکزی قرار داشته و گذرگاههایی که با مرمر فرش شدهاند، از میان استخرهای آبنمادار میگذشت(فلچر،139:1388). نکتهای که در باغسازی هندی اهمیت دارد این که بنا و عناصر مصنوع نسبت به طبیعت از اهمیت بیشتری برخوردار بودهاند. در جایی که معماران تیموری در طاقبندی بدیع و تغییر فضاهای داخلی نقشی درخور داشتند، فضاهای داخلی مقبرهی همایون با شکلی منظم و تا حدودی کلیشهای و قالبی ساخته شده بود، زیرا عظمت بیرونی آن بیشتر مد نظر قرارداشت(بلرو بلوم،1390: 699) و مقیاسی عظیم و باشکوه در معماری این دوره، معیاری بارز برای طرحهای سلطنتی پس از آن گردید. در ایران، علیرغم گسترش ساخت کوشک در باغ، مقیاسی انسانی جایگزین کاخهای عظیم پیش از آن شد. رنگ غالب در عمارتها بیشتر رنگ سرخ است که یادآور رنگ خیمههای امپراطوری مغولان بوده است، اما در تزئین بنا، انواع سنگهای مرمر سیاه، سفید و گرانبهای رنگین به کار گرفته شد. این درحالی است که همزمان در ایران عصر صفوی، عناصر تزئینی بیشتر با کاشی معرق و هفت رنگ تزئین میشد(پورجعفر،83:1383).درکوشکهای هندی مرمر نه تنها تشکیل دهندهی نمای بنا، بلکه به عنوان مصالح اصلی در ساخت بنا کاربرد داشته است(پاپادوپولو،1368: 92). اما در دورهی صفویه اغلب در قالب آجر و خشت تجلی یافته استو همین امر تفاوت در طرحهای تزئینی را در برمیگرفت.
4 - عوامل موثر در تغییر مؤلفه های باغ سازی ایرانی درعصر گورکانیان هند
با مطالعه تطبیقی و بیان وجوه افتراق و اشتراک میان باغسازی ایرانی و هندی در دو دوره مورد مطالعه در این تحقیق، روشن شد که حکومت گورکانیان هند تحت تأثیر عوامل متعددی، تغییراتی در ارکان باغ هندی به وجود آوردند. به طور کلی، فضاهای معماری در باغهای هندی عصر گورکانی، تحت تأثیر دو گروه از عوامل شکل گرفتند. نخست، مجموعه عوامل درونی و بومی، مانند فرهنگ و الگوهای رفتاری، مصالح محلی، شرایط اجتماعی و سیاسی داخلی حاکم بر جامعه. عامل دوم شامل مولفههای تاثیرگذار بیرونی مانند نفوذ مولفههای فرهنگی و سیاسی خارج از قلمرو فرهنگی هند که بیشتر با الهام از معماری صفویان بوده است. در ذیل به پنج عامل اصلی شامل هنرهای بومی، ادیان غیراسلامی و اسلامی، زنان بانفوذ دربار و شیوه زندگی کوچنشینی اشاره شده است که زمینهساز تغییرات اساسی در ساختار باغ در هندگردید.
1-4-هنربومی
آن چه در هنر بومی هند ضرورت دارد اصالت و نیروی جاری در اثر معماری است که از درون میجوشد و همچون گردش فصول در عین مشابهت، در هر نوبت طرحی تازه را داراست. هرچند سبکهای هنری در اسلام به وسیله فاتحین وارد این نواحی شد و سنن هنری همزمان هند را در جایی که نتوانست با سخت گیریهای مذهبی مسلمانان درافتد، جذب کرد، ولی در عین حال، دلایلی نظیر تئوکراتیک بودن حکومتهای مسلمان و هندو در هند، زمینهی تاثیر هنر هندو را برای فاتحین فراهم آورد. لازمهی هر پیروزی برای مسلمین، تخریب معابد سلطنتی سلسلههای مغلوب هندی و ساخت اماکن بزرگ زیارتی و برپایی مساجد و نمادهای پیروزی اسلام بود لیکن فتوحات پی درپی مسلمانان فرصت مناسبی را برای طراحی و ساخت بناها فراهم نمیساخت. به همین منظور، ستونها، دربها و سقفهای معابد ویران نشده پس از محو آثار پیکرهتراشیها، به مسجد تبدیل میشدند و به رواج دوباره نقشمایههای هندو در هنر اسلامی میانجامید. از سوی دیگر، سنت حفر معابد در دل سنگهای یک پارچه تقریباً از ویژگیهای منحصر به فرد فرهنگ بومی هند میتوان دانست که این مسأله در معماری اسلامی کوشکها با ترکیب دو سنگ مرمر و ماسه سنگ سرخ، پیوندی ناگسستنی یافت.
2-4- ادیان غیر اسلامی
تاجمحل، باغ مزاری با خاستگاه هندو ایرانی است که به خاطر پنج گنبد روی بنا تجلی پنج الههی هندو یعنی برهما، ویشنو، شیوا، گانش، و سوریاست. استادان سازنده این بنا، بر اصل شیلپاشاستراسکه در واقع راهنمای مجسمهسازی، معماری و سایر مهارتهاست آگاه بودند. حضور نمادین لوتوسهم به صورت واژگون بر روی این پنج گنبد که نمادی از خدایان بودایی است، ( تصویر 1) تأکیدی است بر این موضوع. مقابر احداثی در درون یک باغ که در حال اوجگیری به صورت مثلثی است، آشکارا نشاندهنده تأثیر هنر بودیزم و هندوئیسم در معماری اسلامی هند است. بنابراین، اگر برای این آرامگاهها شکل هرم تعیین شده است، مسلماً نه تصادفی بوده و نه ناشی از تأثیرپذیری از اهرام ثلاثه در مصر،چرا که به عقیدهی افلاطون، این مثلثها و شکل هرم، نمایانگر عنصر آتش اند. از آنجاییکه اکبرشاه با گردآوری علمای کلام ، عرفا، مزدائیان، پاندیتهای هند و فیلسوفان، به این مسائل پی برد، منطقی نیست، این برداشت حاصل گردد که شکل هرم، دقیقاً برای نمایاندن آتش مورد نظر بوده است. نشانهی آتش، تل هیزمی است که هندوان مردگان خود را درآن میسوزاندند. به این ترتیب اکبر برای پدرش، همایون و شاه جهان برای همسر محبوبش، ترجیح میدادند که اجساد آنان را در مرکز هرمهایی قرار دهند.
3-4- ادیان اسلامی
بدون شک در سرزمین باستانی هند است که شدیدترین تضاد بین معماری محلی و آرمانهای هندی فاتحان مسلمان وجود داشته است. علمایی که افکار اصلاحطلبانه و تبیینگر اهداف آرمانی جهان اسلام بودند، در بیشتر موارد از حکومت گورکانی به دلیل برخورداری از فرهنگی جهان وطنی و شاهانه و به خدمت گرفتن نخبگان هند و وفاداریهای قومی و اجدادی انتقاد میکردند. رواج چنین اندیشهای در دوران پادشاهی اورنگزیب به صورت اشکال و نمادهای شیعی موردتأکید قرار گرفت. آن به نوعی، نشاندهندهی بیان هویتی مجزا از فرهنگ مغولان سنی مذهب بوده است.
4- 4- زنان بانفوذ دربار
اسناد و مدارک تاریخی، گواه نفوذ بانوان دربار سلطنتی در ساخت سیاسی قدرت هند است. بانوان دربار بیشتر، نقش خویش را در حمایت از ساخت آثار معمارى، ترویج هنر،توسعه علم و همچنین در مذاکرات دولتى ایفا میکردند.زنان نیز مانند فرمانروایان، در زمان حیات و پس از مرگشان، مفتخر به عناوین افتخاری میشدند. براى درک جایگاه سیاسی- اجتماعی زنان در دربار مغول باید خاطرنشان ساخت که زنان در مناطق آسیاى مرکزى که خاندان تیمور از آن جا برخاستند، آزادانهتر و فعالانه نسبت به زنان مناطق مرکزی جهان اسلام نقش آفرین بودند. به طور مثال، میتوان به جهانآرا اشاره کرد که در اشتیاق پدرش(شاه جهان)در ساختمانسازی مشارکت جدی داشت و سنت حمایت بانوان گورکانی در مورد ساختمانسازی را به اوج رسانید.
5-4- شیوهی زندگی کوچنشینی
باغهای ایرانی در هند در بستری از فرهنگ و اقلیم با تغییر رویکرد زندگی از سبک چادرنشینی به استقرار دائم شکل گرفت. تمایلات ذاتی سلاطین گورکانی برای زندگی کوچنشینی در طبیعت و نیز روحیات آنان به عنوان یک سرباز جنگجو باعث میشد که زندگی در چهارباغ را به گذراندن اوقات در یک قصر محدود و سربسته ترجیح بدهند. بابر در کابل به خاطر فصل سرد و سخت زمستان اجباراً در قصر اقامت میگزید و سپس با آمدن بهار به تبعیت از سبک زندگی آسیای میانه در اردوهای خود در چراگاهها و باغهای اطراف شهر روزگار میگذراند. اکبر نخستینبار با فتحپورسیکرى، دستور ساختشهرى عظیم را داد. این شرایط و علاقهی زیاد پادشاهان به فضای سبز، توسعهی باغسازی در سطحی گسترده از سرزمین هند را به همراه داشت. به طوریکه شاهد پراکندگی جغرافیایی باغها در این سرزمین هستیم. از سوی دیگر، گرایش به این سبک زندگی(کوچنشینی) و استفاده از چادر به منظور اقامت کوتاهمدت، منجر به ایجاد گونهای خاص از کوشک شد که به طور متناوب به وسیلهی ایوانهای باز و اتاقهای بسته (تصویر 2)در شکلی سیار مورداستفاده قرار میگرفت.
نتیجه
باغ ایرانی در عصر صفویه، خود مفهومی نقش بسته بر سرزمین و برآمده از فرهنگ و آیینهای کهن ایرانی است.با تسلط گورکانیان بر شبه قاره هند، باغ ایرانی به عنوان الگویی مناسب همراه با حاکمان جدید وارد سرزمین هند شد و مراودات و پشتیبانیهای سیاسی حکومت صفویه از پادشاهان مغول در هند، باعث توسعه و تداوم فرهنگ ایرانی در هند به ویژه در زمینه باغسازی شد. با توجه به مطالعات انجام گرفته، نقش رو به گسترش باغ به منزلهی مکانی تدفینی در هند عصر گورکانی، حاکی از آن است که چگونه در فعالیت روزمرهی سلطنتی، افزایش اهمیت نمادین باغ با کاهش اهمیت کارکردیاش همگام بوده است و جایگاه خود را به عنوان تمثیلی از بهشت موعود در باغسازی آرامگاهی هند یافت. علیرغم بستر متفاوت جغرافیایی هند، شاهد اشتراکاتی در ساختار هندسی و پیروی از الگوهای معماری در دو کشور هستیم.توجه به عناصر بررسی شده در دو دسته از باغهای ایرانی و هندی و وجود تفاوتهای قابل توجه در آنها، نقش موثر مولفههای درونی و بومی و عوامل تاثیرگذار بیرونی در شکلگیری باغ و مفاهیم منظرسازی را انکارناپذیر میسازد.
نتیجه تحقیق مبین این موضوع است که عوامل یاد شده موجب شد تا باغسازی گورکانیان در هند به سوی معماری خاص این سرزمین سوق پیدا کرده و در روندی خلاق با سنتها و شرایط محلی ساختمانسازی عجین گردد و الگویی منحصربه فرد از باغ هندی را به منصه ظهور برساند.